«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۸ خرداد ۱۲, یکشنبه

بیایید برای تندرستی گربه ها بنوشیم! ـ بازانتشار

رفقا!

با «ناهمتایی بنیادینِ» («تضاد اصلی»)۱ تازه از چندی پیش به این سو به دوره ای تازه از تاریخ پا نهاده ایم. این ناهمتایی که «اندکی پس از سال ۱۹۴۹ بر بنیاد رویارویی میان خلق با امپریالیسم، سامانه ی خاوندی و برجای مانده ی نیروهای ”کومین تانگ“۲ کالبد یافت و ”پرولتاریا در برابر بورژوازی“ از آن بیرون آمد به پریشانی و آشفتگی در همه ی کشور انجامید»۳ خوشبختانه با نیرو گرفتن «رفیق دنگ ژیائوپینگ»۴ و دستیابی وی برهبری کشورمان، آن پریشانی و آشفتگی پدید آمده، جای خود را به سیاستی کانونمند شده بر اقتصاد سپرد و «اقتصاد بازار» جایگزین «اقتصاد دولت محور»۵ شد. «او رهبری واقع بین بود که بهره مندی های مردم چین را برتر از جهان بینی۶ می شمرد و با آنکه جنبش دانشجویان در ”میدان تیان آن من“ را در سال ۱۹۸۹ به خاک و خون کشید، کامیابی های کنونی چین در زمینه های گوناگون اقتصادی وامدار سیاست های خردمندانه اوست.»۷

رفقا!

کار بزرگ دیگرِ «رفیق دنگ ژیائوپینگ»، دگرگون نمودن «ناهمتایی بنیادینِ» بود که پس از سال ها آشوب و توی سر و مغز یکدیگر کوبیدن در دوره ی «مائو»، رنگ و بوی خود را پاک از دست داده بود. «این یک جابجایی بود که بر روی کُلِّ چشم انداز، نشان خویش را برجای نهادا»۸ شما نیک می دانید که:
«تنها شمار ناچیزی از بیگانگان، ویژه کاران ”مارکسیسم چینی“ که پاره ای در ظاهر ناروشنِ از گویشِی سیاسی بدیده شان می آید، می دانند ”ناهمتایی بنیادینِ“ که بیش تر چینی ها از دوره ی دبیرستان با آن آشنا هستند، چیست ... با شناخت و گشودن گره آن، جامعه بگونه ای آشتی جویانه پیشرفت می کند و چنانچه گره ناگشوده برجای بماند، می تواند به هرج و مرج و حتا، آنگونه که مارکس پیش بینی کرد به انقلاب بینجامد»۹ خوب! این ناخوشایندترین پدیده ای است که باید از آن پرهیز کرد تا جامعه در آرامش و آسایش پیشرفت کند و ما ناچار نشویم چون «رفیق دنگ ژیائوپینگ»، آن میدان یا میدان دیگری را به آتش بکشیم.

بازشناخت (کشف) آن رفیق خردمند به اندازه ای ساده و پرکاربرد است که ما را از هرگونه پرچانگی فلسفی درباره ی «ناهمتایی بنیادینِ» و چیزهای دیگری پیرامون آن، بی نیاز می کند:
«گربه، چه سیاه، چه سپید، باید بتواند موش بگیرد»۱۰ به آرشی باز هم ساده تر، چه سرمایه دار، چه سوسیالیست، باید بتوانی در بازار گلیم خود را از آب بیرون بکشی!۱۱ به این ترتیب، کاریا (وظیفه) و جشم انداز ما چینی ها سرانجام روشن شد:
کارگران چینی باید به هر بهایی شده، حتا اگر ۱۸ ساعت در روز کار کنند، هر چه بیش تر کاسه بشقاب و هر آت و آشغال دیگری فرآورند تا ما آن ها را در هر جایی از جهان که دستمان برسد به فروش برسانیم!

«آنجه هم اکنون با آن روبروییم، ناهمتایی میان پیشرفت ناهمتراز و نابسنده با نیازهای همواره افزایش یابنده ی مردم برای یک زندگی بهتر است.»۱۲ و نویسنده ی رند۱۳ چینی در پی افزوده است:
«... ولی با سرمایه، آرزوهایی همراه است: آموزشی در ”آکسفورد“ یا ”کمبریج“، آسایشی (تعطیلات) در ”کالیفرنیا“، دستکِرتی۱۴ در ”سیدنی“.»۱۵

«نیازهایی که برای بهتر رندگی کردن مردم باید برآورده شوند بگونه ای فزاینده گسترده اند. نه تنها نیازهای مادی و فرهنگی آن ها بزرگ می شود که درخواست شان برای دمکراسی، فرمانروایی قانون، دادگری و دادگستری، آسایش و زیست بومی بهتر افزایش می یابد.»۱۶

می بینید رفقا؟! آنچه من بر کار سترگ «رفیق دنگ ژیائوپینگ» افزوده ام، همین هاست که فراموش نمود بگوید:
گربه هایی که شبانه روز در پی موش می دوند، نیازمند خواب و خوراک خوب، آسایش و آرامش بسنده و بی سرِ خر و فشرده ی سخن: فرمانروایی قانون زیر چتر دمکراسی اند.

از همگی شما که نام مرا در کنار نام رفقا «مائوتسه دونگ»۱۷ و «دنگ شیائو پینگ» نشاندید و اندیشه هایم را در «قانون اساسی» این کشور باستانی گنجاندید، بسیار سپاسگزارم! بیایید برای تندرستی گربه ها بنوشیم!

ب. الف. بزرگمهر   ششم آبان ماه ۱۳۹۶


پی نوشت:

۱ ـ «ناهمتایی بنیادینِ» یا بگفته ای از دید من نارسا: «تضاد اصلی»، برگردان «فوندامنتال کُنترا دیکشن» («Fundamental Contradiction») به پارسی است. در برخی نوشته های لاتین نیز از آن چون «ناهمتایی بنیادینِ» («تضاد اصلی» ـ «Principal Contradiction») یاد شده که آرش و مانش آن از دید من به باریکیِ «ناهمتایی بنیادینِ» نیست. پرداختن به چرایی و چند و چون آن را به نوشتاری جداگانه در آن باره وامی گذارم.

در اینجا با بهره وری از درسنامه ی «ماتریالیسم دیالکتیک»، نوشته ی رفیقِ فروتن، پرکار و پایدار در اندیشه و کردار: زنده یاد هوشنگ ناظمی نامور به «امیر نیک آیین»، فشرده ای از این جُستار برجسته در «سوسیالیسم دانشورانه» را برای آن گروه از خوانندگانی که کم تر با چنین جُستارهایی آشنایی دارند یا تاکنون بگوش شان نخورده، بازمی گویم:
جُستارِ «ناهمتایی بنیادینِ» در کنار برخی دیگر از جُستارهای از نزدیک هماوند با آن، در چارچوب «قانون یگانگی و پیکار ناهمتایان» («قانون وحدت و مبارزه ی اضداد») می گنجد که این یک به نوبه ی خویش، یکی از سه قانونِ بنیادینِ «دیالکتیکِ ماتریالیستی» را دربرمی گیرد. به این ترتیب، پرداختن به ناهمتایی های بنیادینِ و نابنیادین و بررسی و موشکافی درباره ی آن ها از چارچوب منطقِ نامور به «صوری» و شیوه برخورد ایستا و فراطبیعی («متافیزیک») بیرون است:
در «دیالکتیکِ ماتریالیستی»، هستی ناهمتایان در دو قطبِ ناهمداستان و رویارو با یکدیگرِ (پیکار ناهمتایان) که هستی هر یک وابسته به هستی آن دیگری در هر پدیده ای است (یگانگی ناهمتایان)، نه تنها شدنی که بایسته است و تا هنگامی که این یا آن پدیده روند خود را در کُلیّتی یگانه پی می گیرد، ناگزیر است. در اینجا دیگر نه با «ناهمتایی منطقی» که با «ناهمتایی دیالکتیکی» سر و کار داریم؛ بگونه ای که «ناهمتایی»، هماوندی عینی و پیوند دوسویه میان «ناهمتایانِ» درون یک کُلّ را دربردارد. همچنانکه «جنبش» (حرکت) در برابر «ایستایی» (سکون) سویه ای مطلق و همیشگی دارد، نبرد میان «ناهمتایان» نیز از سویه ای مطلق و همیشگی برخوردار است؛ در حالیکه هم «ایستایی» و هم «یگانگی ناهمتایان»، نسبی، گذرا و ناپایدارند. «یگانگی ناهمتایان» شرطی بایسته برای پیکار میان آن هاست. در این روند، آنچه روینده، بالنده و پویاست با آنچه میرنده، رو به تباهی و ایستاست به پیکار درمی آیند؛ بگونه ای که در فرجام، «یگانگی ناهمتایان» که چارچوب نبرد میان شان است، درهم می شکند و پدیده دگرمی دیسد.

ناهمتایی ها بیشمارند و از سرشت ها، سمتگیری ها و تندی های گوناگون برخوردارند؛ همچنانکه ناهمتایان نیز بیشمارند. با این همه، ناهمتایی های درونی و بیرونی، بنیادین و نابنیادین، آشتی پذیر و آشتی ناپذیر، برجسته ترین شان بشمار می روند.

ناهمتایی درونی، هماوندی میان سویه ها و گرایش های ناهمتای درون یک سامانه، ساختار یا پدیده را بازمی تاباند و نقشی بنیادین در خودپویی («autodynamism») سامانه ها و پدیده ها بر دوش دارد.

ناهمتایی برونی، هماوندی میان سامانه ها، ساختارها و پدیده های گوناگون با یکدیگر یا سویه های از هریک از آن ها با پیرامون خویش را بازمی ناباند. ناهمتایی های برونی، نقشِ شرایط را بازی می کنند و چارچوب روندهای خودپو در ناهمتایی های درونی را کالبد می بخشند. با آنکه ناهمتایی درونی و ناهمتایی برونی بر یکدیگر انگ و نشان خویش را برجای می نهند، نقش بنیادین، سمت و سو دهنده در فرگشت پدیده ها و ساختارها و سامانه ها، رویهمرفته بر دوش ناهمتایی درونی است. با این همه، باید این نکته را بدیده گرفت که جداگانگی (تفاوت) میان ناهمتایی درونی یا ناهمتایی درونی، مطلق نیست و بسته به پدیده و روند، ناهمتایی می تواند درونی یا برونی بوده و به یکدیگر دگردیسند.

ناهمتایی بنیادین دربرگیرنده ی آنگونه ناهمتایی درونی است که هماوندی میان سویه ها و گرایش های بنیادین و سمت و سو دهنده ی یک پدیده یا ساختار و سامانه را بازمی تاباند و در دگرگونی سرشت آن ها نقشی برجسته دارد.

۲ ـ «کومین تانگ» (Kuomintang) یا «حزب ملی گرای خلق چین» که از سال ۱۹۲۷ تا سال ۱۹۴۸ در سرزمین چین فرمانروا بود و در پی انقلاب توده ای سال ۱۹۴۹ برهبری «حزب کمونیست» آن کشور ناگزیر به آبخست «تایوان» واپس نشست و ننگ نوکری امپریالیست های «یانکی» را بجان خرید.

۳ ـ برگردانِ بند زیر به پارسی از سوی اینجانب: ب. الف. بزرگمهر

Soon after 1949, it was "the people versus imperialism, feudalism and the remnants of Kuomintang forces" which evolved into "proletariat versus bourgeoisie," a mentality which led to prolonged social turmoil across the country.

برگرفته از پیوند زیر:

این برگردان را در چارچوب آنچه می خواستم بنویسم، بی آنکه به آرش آن زیانی برسد، اندکی دستکاری و سویه ی طنزآمیز آن را برجسته نموده ام. همینجا یادآور شوم که این یادداشت را با الهام از نوشته ی برگرفته از پیوند بالا نگاشته ام. 

۴ ـ «دنگ ژیائوپینگ» در دهه ی ۱۹۲۰ ترسایی به «حزب کمونیست چین» پیوست. در دوران «انقلاب فرهنگی» آن کشور از آن حزب بیرون رانده شد، ولی دوران رهبری «چوئن لای» به عنوان دستیار نخست وزیر گماشته شد؛ وی در سال ۱۹۷۶ برکنار شد. با آغاز رهبری «دنگ ژیائوپینگ» بر حزب کمونیست چین، سیاست‌ درهای باز و بازگشت به سرمایه داری در چین آغاز گشت. او گرچه در سال ۱۹۸۹ جنبش دانشجویان چین در ”میدان تیان آن من“ را به جاک و خون کشید، کشاورزی، صنعت و ارتش چین را نوسازی نمود. او رهبری واقع بین بود که بهره مندی های مردم چین را برتر از جهان بینی می شمرد و در دوره ای بیست ساله توانست زیان هایی که «مائو تسه دونگ» در دوره ی «انقلاب فرهنگی چین» وارد آورده بود، بسود راه رویش سرمایه داری بهبود بخشد.

برگرفته از «ویکی پدیای» حرامزاده به زبان پارسی (با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از سوی اینجانب:  ب. الف. بزرگمهر)

۵ ـ پس از آنکه در نوشته ای توانستم بروشنی نشان دهم که «اقتصاد دولتی» جفنگی سرهم بندی شده از سوی اندیشکده های سرمایه داری امپریالیستی بیش نیست*، آن روشنفکر تبهکار و فرومایه که فرنام «تحلیلگر اقتصادی» به کونش بسته اند و در تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقی وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها سال ها برای برچیدن چنان مانش پوچ و سرهم بندی شده ای در اقتصاد ناتوان شده ی ایران داد و قال راه انداخته بود، برای اندک زمانی خفقان گرفت و سپس برای پیشبرد آنچه بر دوش لاغر و نزارش بار کرده اند، باری دیگر با «اقتصاد دولت محور» پای به میدان نهاد!

* جفنگی به نام «اقتصاد دولتی»، ب. الف. بزرگمهر    ۲۷ امرداد ماه ۱۳۹۶

۶ ـ آماج سخن، جهان بینی کمونیستی است؛ نه جهان بینی بورژوازی که در بازار آن، هر کالایی از شیر مرغ و جان آدمیزاد گرفته تا نیروی کار و خِرَد و وجدان آدمی به فروش نهاده می شود!

۷ ـ برگرفته و بازنویسی شده از از «ویکی پدیای» حرامزاده به زبان پارسی

۸ ـ برگرفته از پیوند یادشده در پی نوشت شماره  دو و برگردان به پارسی از سوی اینجانب: ب. الف. بزرگمهر

۹ ـ همانجا

۱۰ ـ گفته ای از مشنگی به نام «دنگ شیائو پینگ» در آستانه ی کنار نهادن اقتصاد برنامه ریزی شده و جایگزینی آن با اقتصاد بازار در چین که برخلاف ادعای آمیخته با نیرنگِ گوینده ی آن، نمی توانست به هیچ رو در خدمت سوسیالیسم باشد.

برگرفته از یادداشت «پایش بیفتد، پوتین های روسی هم خواهیم فروخت!»، ب. الف. بزرگمهر    ۱۲ شهریور ماه ۱۳۹۶

۱۱ ـ گرچه، کاربست چنان فرمول ساده در کردار به آنجا می انجامد که گلیم دیگران را نیز از زیر پای شان بیرون بکشی و آنچنان فشار مرگباری بر کارگران "خودی" بیاوری که هر روز شماری از آن ها به مرز جنون رسیده، خود را بکشند! و «در کردار» به این آرش که چنان بازاری به هر رو، بازار سرمایه داری است و در آن، افزون بر سرمایه داران چینی، سرمایه داران کشورهای دیگر ـ و در اینجا بویژه سخن از کلان سرمایه داری امپریالیستی کشورهای باختر زمین است! ـ نیز دستی گشاده در بهره کشی از نیروی کار ارزان چینی دارند؛ باور می کنید یا نه: ارزان تر از پست ترین گونه های کاسه بشقاب چینی!

۱۲ ـ تازه ترین «ناهمتایی بنیادین» بازشناخته شده از سوی رهبر «حزب کمونیست» و رییس جمهور کنونی چین که به همین شَوَند، در نوزدهمین کنگره ی حزب کمونیست آن کشور، برنامِ «اندیشه های ژی جین ‌پینگ درباره ی سوسیالیسم با ویژگی‌های چینی برای روزگار نو» به ”قانون اساسی جمهوری خلق چین“ افزوده و نام وی در کنار نام های «مائو تسه دونگ» و «دنگ ژیائوپینگ» گنجانده شد.

۱۳ ـ «رند» به همان آرشی که حافظ شیرین سخنِ خودمان آن را بکار برده بود!

۱۴ ـ پارسی نویسی:
واژه ی کهنِ پارسیِ «دستکِرت» (یا «دستگِرد») به آرش کاخ یا ساختمانی اشرافی در روستا و بیرون از شهر است و می تواند بجای واژه ی از ریشه لاتینی و به پارسی راه یافته ی «ویلا» بکار برده شود.

۱۵ ـ برگرفته از پیوند یادشده در پی نوشت شماره دو و برگردان به پارسی از سوی اینجانب: ب. الف. بزرگمهر

۱۶ ـ گفته های رهبر «حزب کمونیست» و رییس جمهور کنونی چین در کنگره ی یاد شده

۱۷ ـ گرچه این کمونیست دروغین با این یکی با همه ی ندانمکاری های تاریخی اش، در ته دل چندان رفیق نیست!

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!