«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۵ آذر ۲۴, چهارشنبه

«وزارت امنیت درونی»، نام رُک و پوست کنده تری است!

کاریای «وزارت کشور» در آمریکا۱ با کاریای وزارت‌خانه۲ ‌های همانند در دیگر کشورهای جهان، جداگانگی (تفاوت) ‌های بزرگی دارد. بیش تر وزارتخانه‌های کانونمند (متمرکز) بر جُستارهای درونی (امور داخلی) در دیگر کشورهای جهان، کاریاهایی بر دوش دارند که در «ایالات متحد» بر دوش «وزارت امنیت درونی» است.

وزارت کشور در «ایالات متحد»، بیش تر کاریای بازرسی و مدیریت زمین های «فدرال» و خاستگاه های طبیعی را بر دوش دارد. سازمان‌ها و اداره‌هایی مانند پارک‌های ملی، نهاد پژوهش‌های جغرافیایی یا دفتر مدیریت زمین در «ایالات متحد»، زیر بازرسی وزارت کشور کُنش دارند.

برگرفته از گزارش «ترامپ وزیر کشور خود را انتخاب کرده است»،  ۲۴ آذر ماه ۱۳۹۵، تارنگاشت وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از سوی اینجانب:  ب. الف. بزرگمهر)

پی نوشت:

۱ ـ آیا قلم بمزد نمی داند، «آمریکا» نام کشور نیست و نمی تواند باشد؟ آیا وی نمی داند که «آمریکا» نام خشکی بزرگی دربرگیرنده ی بخش های شمالی، مرکزی و جنوبی است؟ آیا وی نمی داند نام رسمی آن کشور: «ایالات متحد» است و «آمریکا»یی که به کون آن بسته اند (United State of America) فراقانونی است؟ قلم بمزد این ها را نیک می داند؛ همانگونه که نام «جمهوری دمکراتیک خلق کره» را به عنوان نام رسمی آن کشور و سرزمین سرفراز باستانی نیک می داند و نمی تواند نداند. با این همه، آن را «کره شمالی» می نویسد تا بخش چنگ اندازی شده ی سرزمین کره در بخش جنوبی آن با نام ساختگی «کره جنوبی» نیز رسمیت یابد.

۲ ـ راه و رسم بسیار ناروا و نادرستی از چند سال پیش به این سو، نخست در ایران و از آن میان، یکی دو چپ نمای نادان و نانخور رژیم تبهکار که گویا زمانی تنه شان به تنه ی زنده یاد احمد شاملو خورده و به پندار خود، راه وی را پی می گیرند و سپس در میان ایرانیان و ایرانی تباران بیرون کشور، گام بگام جا افتاده و در رسانه های پارسی زبان امپریالیستی بویژه «بی بی سی» نیز دانسته و آگاهانه پی گرفته می شود؛ راه و رسمی که به تکه تکه نمودن و از ریخت انداختن هرچه بیش تر زبان پارسی کمک می کند. یکی از نمونه های چنین راه و رسم ناروایی، جدا نویسی واژه های «آمیخته واژه»هاست که تنها در موردهایی که آن آمیخته واژه ها، دراز یا نازیبا می شوند، جدانویسی آن کاری درخور است؛ گرچه، بهتر است واژه های جداشده از یکدیگر را درون « » بکار بریم. در سایر موردها که بخش بزرگ تری از اینگونه واژه ها را دربرمی گیرد، جدانویسی کاری ناروا، نادرست و حتا زشت است. هیچ شَوَند گواهمندی نداریم که به عنوان نمونه: وزارتخانه را وزارت‌خانه بنویسیم! از آن بدتر و باز هم به عنوان نمونه، کاربرد «زنده گی» بجای «زندگی» است. چنین کاری، چنانچه در سروده، آن هم تنها به شَوَند درست درآمدن وزن و یا قافیه، روا و درست است، در نثر پارسی کاری بس نابجا و زننده است. گسترش کاربرد چنین شیوه ای، کار را به آنجا خواهد کشاند که به عنوان نمونه: بجای «مُژه» بنویسیم: «مویچه» یا از آن بدتر «موی چه»!

به پندار من، یکی از کاریاهای برجسته ی هر رسانه ی پارسی زبان، افزون بر جستارهای ویژه ی رسانه ی خود، پاسداری از زبان کهن و زیبای پارسی است که با همه ی آسیب دیدگی های واژگانی آن بویژه از زبان عربیِ بیابانگردان عربستان و نوادگان کنونی شان، همچنان زبانی نیرومند و نرمش پذیر در بنیاد خویش، حتا نیرومندتر از زبان لاتین است که این یک، هستی خود را در کالبد زبان های اروپایی ریخته و خود به عنوان زبان توده ی مردم از میان رفته یا باریک تر بگویم: هیچگاه بکار نرفته است.

زبان پارسی کنونی یا همانا «زبان دَری» (بگمان بسیار، کوتاه شده ی درباری!) که از شاخه ی زبان های ایرانی خاوری است با آنکه، زبانی زنگار گرفته در گذر زمان است و به شَوَند سست شدن های پی در پی بنیان های اقتصادی ـ اجتماعی بویژه در شکست های تاریخی کوچک و بزرگ ایران بزرگ از عرب ها، تاتارها و ترک های آسیای میانی، ساختار واژگانی آن نیز تا اندازه ای شکسته شده، هنوز زبانی زنده است و بگمان من، زنده نیز خواهد ماند. بهترین گواه «سخت جانی» این زبان نیرومند و نرمش پذیر که در سنجش با حتا زبان های اروپایی همشاخه با خود، چون رودخانه ای زاینده در برابر زبان هایی با بسیاری ویژگی های سنگواره ای و سخت کالبد یافته است، برجای مانده های همچنان سبز آن، پیرامون ایران و افغانستان کنونی است. ما بخش ناچیزی از نیرو و توان زبان پارسی را بکار می گیریم.

ب. الف. بزرگمهر    ۲۴ آذر ماه ۱۳۹۵

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!