«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ شهریور ۲۲, شنبه

خداوندا به کون مان نه شاخ گاو و به شب آدینه مان، ماه شب چهارده ...


تصویرنوشته ی پیوست را که دربرگیرنده ی درخواست های چندی است، درج کرده و گویی خدا را چون رنگرزی زبردست پنداشته که خُم های رنگرزی گوناگونی کنار دستش دارد و بیش از ۷ میلیارد کور و کچل جهان را فراخور درخواست شان، یک به یک در هر کدام فرو کرده، آن ها را بامنطق، آزاد، آرام، عاشق، زلال، درستکار ، بینا و با موهای پُرپُشت فرفری بیرون می آورد. یادش هم رفته یا شاید رویش نشده تا به عنوان نمونه، دو درخواست دیگر را نیز بیفزاید:
خداوندا
به کونمان ... نه شاخ گاو و به شب آدینه مان ... قمر شب چهارده عطا بفرما تا این یکی را شق* کرده، آن یکی را در امان داریم!

از زبان خدا برایش به شوخی نوشته ام:
به روی چشم فرزندم! خرده فرمایش دیگری نیست که آن را عطا کنم؟! می خواهم کمی پایم را دراز کنم؛ می ترسم ... این اسرافیل هم همینجا کنار گوش ما وزوز می کند که پس هنگام بوق زدن ما کی فرا می رسد! بیچاره، حق هم دارد؛ ما همین یک وظیفه را به وی عطا کرده ایم.

ب. الف. بزرگمهر     ۲۲ شهریور ماه ۱۳۹۳

* منظور «شق القمر» است!

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!