«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ شهریور ۱۳, پنجشنبه

... بپرم چو تیر اگر تو به کمان ما درآیی


صنما چنان لطیفی که به جان ما درآیی
صنما به حق لطفت که میان ما درآیی

تو جهان پاک داری نه وطن به خاک داری
چه شود اگر زمانی به جهان ما درآیی

تو لطیف و بی‌نشانی ز نهان‌ها نهانی
بفروزد این نهانم چو نهان ما درآیی

چو تو راست ای سلیمان همگی زبان مرغان
تو به لب چه شهد بخشی چو زبان ما درآیی

به جهان ملک تویی بس نکشد کمان تو کس
بپرم چو تیر اگر تو به کمان ما درآیی

بخرام شمس تبریز که تو کیمیای حقی
همه مس ما شود زر چو به کان ما درآیی

مولانا جلال الدین محمد بلخی رومی، «دیوان شمس»

از «گوگل پلاس»؛ برنام را از متن آن برگزیده ام.    ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!