«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ مهر ۵, شنبه

ترس از گرایش به چپ اوج بیش تری می یابد!


کسی درباره ی نوشته ی دیگری، نظرم را جویا می شود. با بی میلی به آن سری می زنم. از جوانکی است که تا چندی پیش با نوشته های عاشقانه ی کم و بیش آبکی به دختربازی سرگرم بود و پروانگان بسیاری نیز به گرد شمع هستی خود گرد آورده و بازی شان می داد؛ گویی، اکنون فصل خداپرستی اش گل کرده است؛ پدیده ای چشم آشنا، دستِکم برای من! تصویری از آن دانشمند انقلابی را درج کرده و چنین یاوه ی خنده داری از زبان وی نوشته و کار را به پندار خود با اندرزهای دینی، کلامی (علم کلام) و "منطقی" پی گرفته است:
«ولادیمیر لنین، رهبر کمونیست شوروی، یک امپریالیسم تمام عیار، موقع مرگ میگوید:
میدانم خدایی هست! اما غرورم مرا زجر میداد!

چه انسان هایی که با تفکرات و مطالعات ناچیز و واقعا سطحی خود را به دامن کفر زده اند و خدا را نادیده می گیرند و گمان میکنند با روشنفکری محض راه خود را به درستی می پیمایند. همین بس که بدانیم هیچکس به اندازه ی دانشمندان، ادیبان، حکیمان و عارفان مطالعه نداشته و همه ی مسائل را نسنجیده است. همین کافیست که بدانیم اکثر بزرگان جهان به خدای واحد ایمان داشته و یکتا پرست بوده اند. درست است که زندگی پیشرفت کرده؛ اما اگر منطقی باشیم، می بینیم که هرچه که داریم از پایه ریزی و همان دانسته های گذشته داریم که ما را به دستیافته های کامل تر رسانده [است]. کاش خدا را تنها نگذاریم.»

از «گوگل پلاس» با ویرایش و پاکیزه نویسی درخور بویژه در نشانه گذاری ها از اینجانب؛ افزوده ی درون [ ] نیز از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر

برای کسی که نظرم را جویا شده، نوشته ام:
درسته که من راحت با کم و بیش همه می جوشم و شوخی می کنم؛ ولی معنایش این نیست که به حرف هر الف بچه ای واکنش نشون بدم. به هر حال حرف مفتی زده و به نظرم از خودش هم نیست. این روزها، «چپق چاق شده» های چندی در این گوگولی پلاس می بینم که بر ضد چپ و سوسیالیسم علمی سمپاشی می کنند و گاه تا چه اندازه ریشخندآمیز و بچگانه. یک روز یکی میاد میگه انیشتین که کمونیست نامداری هم بوده در پایان عمر به دین اسلام مشرف شده و حالا این یکی که از همه رسواتره. به قول معروف:
«سنگ مفت؛ گنجشک مفت» و پشتش هم حرف مفت! واسه ی حرف مفت چه چیز دیگه ای باید گفت که من و می کشونی اینجا؟ چون پرسیدی، نخواستم بی پاسخ بگذارم. ولی چیزی که از همه مهم تره، ترسی هستش که همه ی انگل های اجتماعی هر روز بیش از پیش از چپ و نیروی تاریخی چپ پیدا می کنند. اون استخوان خردکرده های شان می دانند که نیروی معنوی چپ ایران، هر اندازه هم که تیرباران و حلق آویزش کرده باشند تا چه اندازه توی کشورمان ریشه داره و از اون گذشته، بسیاری از جوانان درستکار با باورهای مذهبی به چشم خودشون می بینند که کی حقیقت را می گوید و راه درست را نشان می دهد. این را هم می بینند که کمونیست های راستین به دین و مذهب شان کاری ندارند. خوب! این هم نظر که خواستی؛ تنها همین بخش آخر!

ب. الف. بزرگمهر    پنجم مهر ماه ۱۳۹۳

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!