«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ شهریور ۱۱, سه‌شنبه

این را نمی گویند: اختلاف طبقاتی!


تصویر پیوست را درج کرده و نوشته است:
«آقا قربون اون صبرت برم ... اختلاف طبقاتی رو نگاه کن!»

از «گوگل پلاس»  

این را نمی گویند: اختلاف طبقاتی!

آنکه آنجا پشت میز رستورانی بسیار معمولی نشسته، اندکی اوضاعش از اینکه به خاک سیاه نشسته بهتر است. اگر توانستی تصویر کسی اینچنین را در پای کاخی باشکوه بگیری، آنگاه تازه چیزکی بود؛ نه آنهم همه چیز! به نظرم خود عکاس و همین ترا در چنان جاهایی راه نیست و شاید حتا به برزن های آن ها نیز راه پیدا نکنی؛ چه برسد به این که جلوی درِ کاخ های شان بنشینی و تازه از آنجا چیزی نمی بینی که با حسرت به آن بنگری؛ همه چیز دور از دیدگان تو رخ می دهد و آقای شان نیز یکبار درباره پیامدهای اشرافی گری در برابر چشمان مردم هشدارهایی داده بود و تازه اگر کنجکاوی به خرج دادی و بخت دید زدنی نیز داشتی، می دانی که:
عند فعل حرام  است و سزاوار ریسمان گره دار الهی!

چیز دیگری هم که نباید چشمی به آن داشته باشی، شکیبایی آقاست! آقایی به این شکیبایی ما در جهان نداریم! می دانی چرا؟ چون هنگامی که روی گنجی ۹۵ میلیارد دلاری نشسته باشی، خودبخود و ناخودآگاه شکیبا می شوی. کمی بیندیش و سرت را بالاتر بگیر تا دورترها را ببینی.

درست نشانه بگیر؛ اگر ریگی به کفش نداری!

ب. الف. بزرگمهر     ۱۱ شهریور ماه ۱۳۹۳
 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!