«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۳ خرداد ۱۷, پنجشنبه

بسان برف در آفتاب تابستان

بچشم خود می بینید که همه ی آن کوششی که در کف خیابان به انجام می رسد، حتا چنانچه دستاوردی هم داشته باشد بدرازای دست بالا دو سه ماه از دست تان ربوده شده و بسان برف در آفتاب تابستان آب می شود.۱ سرمایه داران و سوداگران خرد و کلان برای همان چندرِ غاز افزایش هوده ی کارمندان و کارگران و سایر رسته های مزدبگیر، پیش از آنکه جوهرِ فرمان آن خشک شده و سویه ای آیینمندانه بخود گیرد (رسمیت یابد)، دندان تیز کرده اند. بدین سان، دشواری بزرگ و پایداری که تا گرهِ آن گشوده نشود، همه ی اینگونه کوشش ها خرده کاری های رویهمرفته بیهوده ای بیش نبوده و نخواهد بود، در جای دیگر است:
چیرگی کلان سرمایه داران و سوداگران بر همه ی نهادها و روندهای اختسادی و در دست داشتن همه ی ابزارهای خردکننده ی هازمانی ـ سیاسی برای به بردگی و بیگاری کشاندن توده ی مردم هست و نیست برباد داده!

برای آنکه از آنچه در بالا آوردم، برداشت نابجا نشود، سخنی که چندین بار پیش تر نیز یادآور شده بودم را بازمی گویم:
سخن بر سر اینکه کوشش در کف خیابان را کنار باید نهاد و بجای آن راه دیگری در پیش گرفت، نیست؛ ناساز با آن، باید چنان کوششی را بسته به توان جنبش در هر جا افزایش داده، ژرف تر نیز نمود؛ همچنانکه در چندین و چند پرخاش خیابانی توده های رنج و کار در همراهی با جوانان سالخوردهِ به یاری برخاسته در اینجا و آنجای ایران و از آن میان بویژه کرماشان۲ به نمایش درآمد؛ سخن بر سر شیوه ها و چگونگی کاربست چنان پرخاش ها در هماوندی با راهکارهای دیگری است که چارچوب بسته و دلخواه خرموش های دزد فرمانروا را شکانده، سمت و سو و بارِ سیاسی باریک تری یابد؛ برای آنکه نمونه ای بدست داده باشم، بجای پرخاش به فلان کارگزار (مسوول) دون پایه یا حتا بلندپایه که گویا بار پاسخگویی این یا آن ناکارآمدی یا نابکاری تنها بدوش اوست، می توان و باید رژیم پوشالی و در کردار بیکاره و ابزار دست یا بهتر بگویم: ابزار سرکوب کلان سرمایه داران و سوداگران را آماج پرخاش ها و دیگر راهکارهای خود گرفت و در راه سرنگونی آن با چنگ و دندان کوشید. یکبار دیگر یادآور می شوم که «هیچگونه مرز و مرزکشی سرراست و یکبار برای همیشه میان کنشگری رستایی (صنفی) با کنشگری سیاسی از هستی برخوردار نبوده و نیست؛ این دیدگاه و شیوه برخوردی فراطبیعی و نزدیک به الگو و شیوه ی نگرش افلاتون به جهان هستی است.»۳

«سخن از شیوه ی نگرش و برخوردِ «یا هیچ یا همه چیز»، سیاه سپید یا «گورخری» در میان نیست که همه ی کنش های رستایی ـ سیاسی کوچک و بزرگ دیگر را در چارچوب آماج دوربردیِ بزیر کشیدنِ رژیم خرموش های تبهکار باید دید و جای داد؛ وگرنه، دچار گونه های بسیار گوناگونی از کژدیسگی ها و کژروی هایِ پیامد کوته بینی سیاسی شده، راه بجایی نخواهیم برد.
...
کار و کنش رستایی در سرشتِ خود، کاری سیاسی است که در کالبد رستایی انجام می پذیرد.»۴

نکته ای که بر بنیاد آزمون های ارزنده ی گذشته همچنان بر آن پامی فشارم، چنین است:
«خواست های هوده مند (بحقّ) آشتی جویانه در برآمدهای فزاینده ی جنبش کارگری در آنجا [«نیشکر هفت تپه»] و بسیاری جاهای دیگر ایران از زمانی به این سو به کوبیدن به درِ بسته ای می ماند که تنها با کاربرد نیرو و بگمان بسیار نیرومند، دستیازی طبقه کارگر و زحمتکشان پیرامون آن به کاربرد جنگ ابزار، شکسته یا گشوده خواهد شد. اینکه به توده ی کارگران همچنان ناآگاه به بهره وری های طبقاتی خویش که خوشبختانه از دامنه ی آن هر روز بیش تر کاسته می شود، بخت آزمون راه های نادرست داده شود، یک چیز است و آماجمندانه بر برخورد طبقاتیِ آگاهانه و سازماندهی شایسته و بایسته پای فشردن، چیزی دیگر.» ۵ کوشش در کف خیابان با آنکه کاری شایسته و بایسته است و باید آن را همچنان پی گرفت؛ ولی بسنده نیست. «آنچه دیروز بسنده بود، امروز بسنده نیست ...»۶

برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!

ب. الف. بزرگمهر   ۱۷ خرداد ماه ۱۴۰۳

پی نوشت:

۱ ـ قیمت اجناس که در بازار بطور روزانه و گاه ساعتی سیر صعودی داره و قبل از اعلام رسمی اضافه حقوق میبینی قیمت هر نوع کالایی اعم از  خوراک، پوشاک ، لوازمات منزل از هر نوعش که مورد استفاده و نیاز مردم هستش و خلاصه اینکه از سفیدی نمک گرفته تا سیاهی زغال پیشاپیش خودشون به استقبال گرانی میرن بدون هیچگونه نظارت و مدیریتی و حتی بدون هیچگونه رسمیتی که به مردم اعلام بشه اما برای چندر غازی که میخوان حقوق کارگران و بازنشستگان رو افزایش بدهند ساعتها و بلکه روزها و هفته ها میشینند در اتاق فکر تا با هم توافق کنن که آیا این حداقل ناچیزی رو به حقوق اضافه کنن یانه و در آخر جان بازنشسته ها رو به لب میرسونن تا بهشون اعلام کنن که بابا بالاخره ی درصد ناچیزی به حقوقتون اضافه شده حالا برید هر کاری که دلتون میخواد انجام بدید. اما افزایش های سخاوتمندانه برای نهادها و ارگانهای امنیتی و حکومتی با دست و دلبازی بدون فوت وقت تصویب میشه.

برگرفته از «تلگرام»   ۱۵ اردی بهشت ماه ۱۴۰۳

۲ ـ «پیامی برجسته و راهگشا از جوانان کهنسال کرماشان»  ۲۵ اردی بهشت ماه ۱۴۰۳

https://www.behzadbozorgmehr.com/2024/05/blog-post_14.html

۳ ـ برگرفته از یادداشتِ «گونه ای فریبکاری ناخواسته، فراتر از کاسه ای زیر نیم کاسه نهادن!" 

ب. الف. بزرگمهر   ۱۴ فروردین ماه ۱۴۰۳

https://www.behzadbozorgmehr.com/2024/04/blog-post.html

۴ ـ برگرفته از یادداشت « هر روز مات می مانی، چه بگویی و چه بنویسی؟»  ب. الف. بزرگمهر   ۲۹ اُردی بهشت ماه ۱۳۹۸

https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/05/blog-post_647.html

۵ ـ برگرفته از نوشتارِ «آنچه تا دیروز بسنده بود، امروز بسنده نیست ...»  ب. الف. بزرگمهر  ۳۰ تیر ماه ۱۳۹۹

https://www.behzadbozorgmehr.com/2020/07/blog-post_56.html

۶ ـ «آنچه دیروز بسنده بود، امروز بسنده نیست. شاید دیروز، خواستِ شناسایی انقلاب به عنوان یک شعار دمکراتیک پیشرفته بسنده بود. امروز، دیگر این بسنده نیست ... کاریای ما هم اکنون این است که به پرولتاریا و به همه ی مردم نارسایی شعار: ՛انقلاب՝ را نشان دهیم؛ ما باید راه بایسته برای داشتن آرشی ارزشمند، بی پوشیدگی، پایور و مشخص از درونمایه ی انقلاب را نشان دهیم؛ و این آرش با یک شعار، نشان داده شده که از توانایی بیان روشن یک پیروزی ՛بُرّنده ی انقلاب՝ برخوردار باشد؛ شعار: دیکتاتوری انقلابی دمکراتیک پرولتاریا و دهگانان!
...

ناهمتایی میان خودکامگی با کلِّ ساختار روسیه ی سرمایه داری و نیاز به گسترش بورژوا دمکراتیک آن با بدیده گرفتن دوره ای دراز که این ناهمتایی بگونه ای ساختگی پایدار بود، فروپاشی آن را در پی داشت. روبنا از هر درزی شکافته می شود؛ کاری که به زور و فشار واگذار می شود و ناتوانی افزایش می یابد. مردم از راه نمایندگان گوناگون ترین طبقات وگروه های اجتماعی باید هم اکنون به کوشش خویش، روبنای تازه ای برای خود بسازند. در پله ای ویژه از پیشرفت، بیهودگی روبنای کهنه بر همگان آشکار می شود. انقلاب را همه برسمیت می شناسند. کاریا هم اکنون، روشن نمودن آن است که کدام طبقه ی اجتماعی باید روبنای تازه را بسازد و چگونه باید ساخته شوند. چنانچه این روشن نشده باشد، انقلاب شعاری هم اکنون، پوچ و بی آرش است.» 

برگردان از متن انگلیسی کتاب «دو تاکتیک سوسیال دمکراسی در انقلاب دمکراتیک»، و. ای. لنین، ۱۹۰۵ در پیوند زیر و همسنجی آن با برگردان همین متن از زنده یاد رفیق محمد پورهرمزان، انتشارات حزب توده ایران، ب. الف. بزرگمهر  یکم مهر ماه ۱۳۹۴

Two Tactics of Social-Democracy in the Democratic Revolution, V. I. Lenin, Geneva July 1905

http://lenin.public-archive.net/

برگرفته از «شیوه ی برخورد لنین به استراتژی و تاکتیک»  ب. الف. بزرگمهر   دوم مهر ماه ۱۳۹۴ (برجسته نمایی های بوم، همه جا از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/09/blog-post_92.html

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!