«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۳ خرداد ۱۶, چهارشنبه

در روز و روزگاری که وامانده ترین کشورهای آفریکایی رو به پیشرفت نهاده اند، ما اندر خَمِ کوچه ای بن بستیم

چندین روز است که در ذهنم چرخ می زند و هر بار آن را پس زده ام:
در روز و روزگاری پر بیم و امید در سراسر جهان که حتا وامانده ترین کشورهای آفریکایی از جای جنبیده، اینجا و آنجا نیروهای چپاولگر باخترزمین را از سرزمین های شان پس زده و کم و بیش رو به پیشرفت نهاده اند، در میهن بخت برگشته مان، جنجال و ستیزه بر سر موی زن و بسیاری دیگر از جُستارهای بی ارزش یا سر تا پا پوچ است. نه تنها از پیشرفت اختسادی ـ هازمانی بسود توده های مردم نشانی نیست که از آن بدتر و بیم برانگیزتر، روندی واگرایانه، کم و بیش در همه ی جُستارهای برجسته تا کم تر برجسته، چشم را می آزارد و جان را می خُلَد؛ یاد کنشگری ارزنده از «طبقه کارگر ایران»۱ می افتم که همین چند روز پیش گویا با ایست قلبی، جانش را از دست داد و شمار بسیاری از خانواده و آشنایان نزدیک گرفته تا دامنه ی بزرگ تری از نیروهای کارگری و هازمانی را گریان و سوگوار نمود. آیا همین دلواپسی ها و نگرانی ها از آینده و سرنوشت انبوه مردمی که در تنگدستی و بیچارگی دست و پا می زنند و فریادرسی نیز نمی یابند، نبود که وی را به پریشانی و مرگ ناگهانی کشاند؟ پاسخ به آن بگفته ی گوش آشنایِ عرب: «سهل و ممتنع» است و من نیز با آنکه از نزدیک وی را نمی شناختم، یادش را گرامی می دارم و چهره ی مهربانش را به دل می سپارم.

امروز که سرانجام نوشتن این یادداشت را آغازیدم، همزمان همانندی روز و روزگار کنونی مردم ایران و ایران زمین با دوره ی نامور به «مرکانتیلیسم»۲، در ذهنم «هم آیی» (بجای «تداعی») شد؛ گرچه با بُرداری شاید تا ۱۸۰ درجه رویارو با آن دوره ی پیشرفتِ تاریخیِ سرمایه داری در انگلیس و سایر کشورهای اروپای باختری در روندی واگرایانه و رو به پس به "لطف" رژیمی دزدسالار و کیر خری در نخش «ستارالعیوب»۳ تمرگیده در بالای آن که همراه با ندانمکاری ها و گردش به راستِ  چشمگیر نیروهای چپ بدرازای بیش از چهار دهه ، کار را به بن بستی بیم برانگیز کشانده است.۴ نخش بنیادین در گشودن این بن بستِ تاریخی بر دوش «طبقه کارگر» و نزدیک ترین لایه های هازمانی زحمتکشان میهن مان به آن است.

برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!

ب. الف. بزرگمهر   ۱۶ خرداد ماه ۱۴۰۳

پی نوشت:

۱ ـ مظفر صالح نیا (پرتور پیوست)

۲ ـ «مرکانتیلیسم» یا دوره ی سوداگری سرمایه که از سده ی شانزدهم ترسایی آغاز شد و تا نیمه ی سده هژدهم ترسایی در کمابیش همه ی کشورهای اروپای باختری گسترش یافت، پیش درآمدی بر دوران پیدایش و گسترش سرمایه ی صنعتی است و مرز میان دوران خاوندی («فئودالیسم») با دوران سرمایه داری به مانش باریک آن («کاپیتالیسم») را دربرمی گیرد؛ ویژگی دوره ی سوداگری سرمایه، «انباشت نخسیتن سرمایه» از راه چپاول دارایی ها و کانسارهای ارزش یافته ی آمریکا، آسیا، آفریقا و اقیانوسیه و بویژه بهره مندی از کار کمابیش رایگان گروه های بزرگ بردگان در همه جاست. از ویژگی های دیگر این دوره، گسترش بیمانند سوداگری و داد و ستد فلزات گرانبها و نیز نابودی گروه های سترگ آدمیان در همه ی آن بزرگ خشکی هاست.

برگرفته از نوشتارِ آن ها «ꞌاصلاح طلبꞌ راستین نیستند یا تو چپ راستین نیستی؟»  ب. الف. بزرگمهر  چهارم دی ماه ۱۳۹۵

https://www.behzadbozorgmehr.com/2016/12/blog-post_66.html

۳ ـ «یکی از فرنام هایی که بندگان آبزیرکاه و دله دزد الله بکون «خدای بخشنده ی مهربان» بسته اند و پارسی آن، چنین است: پوشاننده ی کاستی ها و نارسایی ها و بدی ها!»

برگرفته از نوشتار «کلان سوداگران و بازرگانان کلّه گُنده، سمتگیری ها را روشن می‌کنند»  ب. الف. بزرگمهر  ۲۵ آذر ماه ۱۳۹۸

https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/12/blog-post_96.html

۴ ـ «پیچیدگی روندهای سیاسی و اقتصادی ایران بویژه از این واقعیت برمی خیزد که از سویی با به ثمر رسیدن مرحله سیاسی انقلاب ایران، در شرایطی که سرمایه داری وابسته ضرباتی نسبی دریافت کرده و برای دوره ای ناتوان شده بود، ناسیونالیسم ایرانی که این بار، برپایه گسترش سامانه سرمایه داری نه از «بالا» که کم و بیش بگونه ای طبیعی و از پایین، سر بلند کرده است، می خواهد ـ و در کردار خود تاکنون کوشش نموده است ـ تا بر دوش طبقه کارگر و سایر تولید کنندگان ثروت های مادی و معنوی جامعه و به بهای نیستی و نابودی آنها، رشد نموده، نیرومند شود و در برابر هماورد بس نیرومند خود: سرمایه داری جهانی، قد علم کرده، راهی مستقل پیموده و جایی درخور، دربازار جهانی برای خود دست و پا کند؛ پنداری نشدنی و بدور از پویه تاریخی. همه انتقادهای این ناسیونالیسم که تا اندازه ای و تنها در چارچوب معینی همانند و یادآور دوره مرکانتیلیسم اقتصادی اروپای سده شانزدهم است و همه جنبه های محافظه کارانه و واپسگرایانه یاد شده در بالا را دربرمی گیرد، از این نبرد نابرابر و از نگاه تاریخی بن بست سرچشمه می گیرد. بازگشت به گذشته پنداری نشدنی است.»

درباره وظایف ما!  ب. الف. بزرگمهر   سوم فروردین ماه ۱۳۸۸

https://www.behzadbozorgmehr.com/2009/03/blog-post_23.html

 

زیرنویس پرتور:

یاد مظفر صالح نیا، چهره ی کوشای کارگری همواره زنده و راهش پر رهرو باد

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!