«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۳ فروردین ۲۴, جمعه

مشنگ های خوار ننگ ایران و ایرانی، هر بار سیلی جانانه ای نوش جان می کنند

این روزها هر مشنگ کون دریده ای از آن جان ننه اش: «سردار پنچسیری» گیج و گول گرفته تا «رهبرکونکونک باز نظام» از سیلی زدن به گوش «عزراییل» سخن رانده و می رانند. خواندن چند تایی از اینگونه گزارش ها که گویا با سیلی زدن می خواهند «عزراییل» را از کردار زشت خود در کشتن تنی چند از خرموش های پاسدار مزدور در سوریه پشیمان کنند، مرا به یاد فیلم خنده داری انداخت که سال ها پیش در «یوتیوب» دیده بودم؛ دیروز بازه ای از وختِ نازنین و کمیاب خودم را برای یافتن آن که حتا نامش را نیز فراموش نموده بودم به باد دادم. آنچه در پیوند زیر* می بینید، درست همان پاره ای از فیلم است که دنبال آن می گشتم:
ششلول بندهای بیکاره ای گردآمده در میکده (+ روسپی خانه) ای که ششلول بند جوان تازه رسیده را به ریشخند گرفته و همراه با متلک و گاه ناسزاهای چارواداری به چالش می کشند و هر بار که یکی از آن ها برای ترساندن یا کُشتنش ششلول می کشد، سیلی جانانه ای از تازه رسیده دریافت می کند تا جای خود را بهتر بشناسد.

ماجرای مشنگ های خوار و کون دریده ی ننگ ایران و ایرانی که از زمانی پیش به این سو خود را بیش تر زیر نامِ نامی ایران پنهان نموده و اسلام گویی را تا اندازه ای بسیار بدست فراموشی سپرده اند، کم و بیش همین رنگ و بو را دارد. این پاره فیلم کوتاه را ببینید و در میان این همه بدبختی و سرافکندگی گرانبار شده از سوی مشتی نابکار دله دزد به نان و نوا رسیده و نونوار شده، کمی بخندید.

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!

برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!

ب. الف. بزرگمهر   ۲۴ فروردین ماه ۱۴۰۳

* https://www.youtube.com/watch?v=GPhT2HTLKLI

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!