«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۲ دی ۱, جمعه

حال که نمی توانیم بزبان آدمیزاد با یکدیگر گفتگو کنیم ...

حال که نمی توانیم بزبان آدمیزاد با یکدیگر گفتگو کنیم، ناچار دست بدامن نوادگان تبارهای «یأجوج و مأجوج» شدیم که قرآن از آن ها چون جَک و جانورانی مردم آزار و خونریز یاد کرده است؛۱ البته این ها ناساز با نیاکان شان، مردمی بی آزار بدیده می آیند که نشانه ای از پیشرفت های درخشان بدرازای چندین هزاره است؛ گرچه به هر شَوَندی، فرمانروایان آمریکا از آن ها سخت می ترسند و همه ی کوشش خود را بکار می گیرند تا راه های پیشرفت آن ها را ببندند. به هر رو، چنانچه این ها نیز چون ما از «حضرت آدم» ریشه گرفته باشند که تا سرش به آن سنگ سیاه نخورده بود،۲ هنوز آدم نشده بود، نشان داده اند که شایسته ترین فرزندان آن حضرت در روی زمین هستند که نه سر کسی را می بُرّند؛ نه به کُس و کون دیگران چشم آز دارند و نه داو برتری بر دیگران سر می دهند. گزیده سخن می گویند؛ آرام و بی هیاهو کاسه بشقاب شان را می فروشند و میانجی دیگران برای آشتی و روبوسی می شوند. ما باید از این ها راه و چاه آدم شدن را بیاموزیم.

از زبان علی باقری کنی که با همه ی مزدوری اش برای رژیم پوشالی دزدان سگ مذهب فرمانروا بر ایران، سگش می ارزد به آن «کودک خردسال نظام»:  ب. الف. بزرگمهر   یکم دی ماه ۱۴۰۲

پی نوشت:

۱ ـ «این نشست به مهتری ꞌدنگ لیꞌ، دستیار وزیر کار و بار برونمرزی چین و با همپایی ꞌولید بن عبدالکریم الخریجیꞌ، دستیار وزیر کار و بار برونمرزی عربستان و علی باقری کنی، دستیار سیاسی وزیر کار و بار برونمرزی رژیم خرموش های اسلام پیشه ی فرمانروا بر ایران، ۲۴ آذر ماه در پکن برگزار شد.» (برگرفته از رسانه ای امپریالیستی)

۲ ـ «حجر الاسود»؛ بنگرید به نوشتار «حضرت آدم هم پس از آنکه سرش به سنگ خورد، آدم شد!» ب. الف. بزرگمهر   ۱۹ اردی بهشت ماه ۱۳۹۱ در پیوند زیر:

https://www.behzadbozorgmehr.com/2012/05/blog-post_08.html

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!