«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۲ آذر ۲۲, چهارشنبه

بیاوریدش اینجا تا خودم گره زدن گردن آویز اسلامی نشانش بدهم

این دیگر چگونه روح اللهی است؟ آن روح الله که با سلام و صلوات آمد، نه تنها هیچ گرهی را نگشود که همه چیز را به اسلام گره زد و پیش از جیم شدن به «جهان باقی» بر دوش نزار ما افکند؛ ما ماندیم با انبوهی از گره که خودمان را نیز از پا درآورد و گوزپیچ کرد. هر گرهی را خواستیم باز کنیم به دست و پای مان پیچید و خودمان هم شدیم کلافی از گرهی رنگ و وارنگ. حال، این یکی کدام گرهی را می خواهد بگشاید؟ پَک و پوز و آن فُکُل گردن آویزش هم که بفهمی نفهمی نشان از دشمن دارد؛ ما که چشم مان آب نمی خورد. بیاوریدش اینجا تا خودم گره زدن گردن آویز اسلامی نشانش بدهم. 

از گفتگوی پندارآمیزِ «کیر خر همه چیزدانِ نظامِ خرموش پرور» با یکی از برادران «میخ در گِل»:  ب. الف. بزرگمهر   ۲۲ آذر ماه ۱۴۰۲ 

***

بازداشت روح اله گره گشا از کنشگران فرهنگی بازنشسته استان پارس

روز دوشنبه ٢٠ آذرماه ۱۴۰۲، پاسبانان امنیت رژیم، روح اله گره گشا، کنشگر بازنشسته ی فرهنگی شهرستان ممسنی که پیش تر فرمانِ بازداشت وی داده شده بود را در خانه اش دستگیر و به «زندان شیراسپاری» شهر نورآبادِ مَمَسَنی واسپردند. شَوَندِ بازداشت وی همپایی در گردهمایی بازنشستگان این شهر در روز سه شنبه ١۴ آذر ماه بوده است.

برگرفته از «تلگرام»   ۲۱ آذر ماه ۱۴۰۲ (با ویرایش، پارسی و پاکیزه نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!