«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۲ مرداد ۲۶, پنجشنبه

آیا پیوستن شما به «بریکس» به رویش و گسترش این سازمان کمک خواهد نمود؟

می دانم تا چه اندازه به هماوندی در «بریکس» دل بسته اید.* ما هم دل مان می خواهد که شما به این سازمان بپیوندید؛ ولی دیگرانی هم هستند که برای برداشتن چنین گامی اگر و مگرهایی دارند یا شاید داشته باشند. ببینید! آماج سخنم از آنچه بر زبان می آورم، سر و گوشی به آب دادن (فضولی) در چالش های کشورتان نیست؛ ولی در هماوندی با خواست شما به ناچار به یادآوری آن هستم. تا آنجا که می دانم، کلان بازرگانان و سوداگرانی که کارشان تنها از این دست خریدن و از آن دست فروختن کالاهاست و از این راه درآمدهای هنگفتی بچنگ آورده و در بانک های بیرون کشورتان تلنبار می کنند، در کردار اختساد خرد و کلان کشورتان در دست شان است و سمتگیری سیاست اختسادی و نه تنها اختسادی که کم و بیش همه چیز را آن ها برآورد کرده بسود خویش به پیش می برند. در کشور خودمان با آنکه پس از فروپاشی شوروی، راه سرمایه داری دنبال شد و ما نیز همچنان همین راه را می رویم، هنوز ساختارهایی از دوران گذشته بر جای مانده که نمی گذارد چنان کلان بازرگانان و سوداگرانی که در دوره ای کوتاه مانند قارچ از زمین روییدند و بسیاری از دستاوردهای گذشته را بجیب زده، برده و هم اکنون نیز تا اندازه ای می برند، چنان دست بالایی یافته و همه چیز را در چنگ خود گیرند. چنین پدیده ای، همانگونه که دوران پس از فروپاشی شوروی  نشان داد، هرج و مرج لگام گسیخته ای در همه ی زمینه های اختسادی و هازمانی پدید آورد و ما را چارچنگولی در دامن کلان سرمایه داری باخترزمین نهاد؛ بگونه ای که کم مانده بود تا همه چیز از دست برود. پس گردنی های چنین روز و روزگاری از هر سویه ناگوار با آنکه دل مان همچنان هوای امپراتوری تزاری دارد و هر از گاهی، تنها در تنگناها فیل مان یاد «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» می کند، از خواب خوش پراند و بی آنکه از دل و جان خواستار آن باشیم، ناچارمان نمود دستاوردهای گذشته را بدیده گرفته و به بازسازی بخش هایی از آن دست یازیم: گونه ای «پروسترویکا»ی سر و تَه.

خوب! با این بازنمایی فشرده، ولی بایسته، بیاییم چنین انگاریم که کشور شما به «بریکس» پیوسته است؛ آیا چنین پیوستنی به رویش و گسترش این سازمان کمک خواهد نمود یا ناساز با آن، هرج و مرج لگام گسیخته ای در آنجا پدید خواهد آورد؟ این نگرانی را برخی از بنیانگزاران این سازمان دارند و بر زبان نیز آورده اند. بدین سان باید شکیبا باشیم و شتابزده گامی بجلو بر نداریم؛ وگرنه، بر بنیاد یکی از زبانزدهای پر آرش ایرانیان: «از هول حلیم در دیگ افتادن»، همگی کَت بسته به دامن کشورهای زورگوی باخترزمین پرتاب خواهیم شد.

از زبان او که سودای امپراتوری ترازی در سر می پروراند و تنها یگاه تنگنا از «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» یاد می کند؛ کسی که چون دیگر سردمداران کنونی روسیه، همچنان نانِ انقلاب سترگ اکتبر ۱۹۱۷ و دستاوردهای بیمانندش در بسیاری از زمینه ها را می خورد و با این همه با شکرخوری بیمانندی به نکوهش درستکارترین انقلابیون دوران از آن میان، فرزانه ی تیزبین انقلابی: «و. ای. لنین» که در دورانی بسیار پرآشوب تر از دوران کنونی، حتی یکی از ندانمکاری های چشمگیر این دهان گاله از وی سر نزد، دهان گشوده که گویا اگر رژیم ورشکسته ی تزاری را سرنگون نمی کردند، آن امپراتوری همچنان پابرجا مانده بود و نیرومندتر می شد؛ شکرخوری های گستاخانه ای که تنها از دهان کوته بینانی چون وی بیرون می آید:  ب. الف. بزرگمهر   ۲۶ امرداد ماه ۱۴۰۲

* کاخ کرملین اعلام کرد که روسای جمهور فدراسیون روسیه و جمهوری اسلامی ایران گفتگوی تلفنی برگزار کرده اند. در اطلاعیه کاخ کرملین آمده است:
«گفتگوی تلفنی ولادیمیر پوتین رئیس جمهور فدراسیون روسیه با ابراهیم رئیسی رئیس جمهوری اسلامی ایران برقرار شد ... مسائل مربوط به گسترش همکاری ها در امور منطقه ای و بین المللی و از جمله با در نظر گرفتن مشارکت ایران بعنوان عضو کامل در سازمان همکاری های شانگهای و نیز علاقمندی به ورود به فعالیت های سازمان بریکس مورد بحث و بررسی قرار گرفت.»

گزیده ای برگرفته از گزارشی نارسا در «چوب دو سر گُه»   ۲۶ امرداد ماه ۱۴۰۲ (بختی برای ویرایش آن نداشتم.  ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!