«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۰ بهمن ۲۵, دوشنبه

بجز این ها یک راز دیگر هم هست

... گرچه بجز این ها یک راز دیگر هم هست* که اگر نبود تاکنون چندین کفن پوسانده بودم: خواندن داستان های آدمکشی که برخی های شان از آن میان، داستان های آگاتا کریستی خودمان را به اندازه ای خوانده و بازخوانده ام که از بر می توانم برای دیگران بازگو کنم. این داستان ها به من که کار چندانی ندارم و دست به سیاه و سپید نمی زنم، انگیزه ی زندگی می دهند و با خواندن شان سرشار از انرژی می شوم.

ب. الف. بزرگمهر   ۲۵ بهمن ماه ۱۴۰۰

* بازشناخت چهار رازِ درازای زندگی شهربانو «الیزابت دوم»

شهربانو «الیزابت دوم» در سن ۹۵ سالگی به شَوَندِ چند شیوه ی ساده ی زندگی، همچنان انجام کاریای شهریاری (سلطنتی) را پی می گیرد و کنشگر است.

پژوهشگران [بیکاره] یادآور شدند که شهربانو، ناهار و شام را ساده می خورد. بگفته ی «دارن مک‌گردی»، سرآشپز پیشین او، شهربانو  خوراک ماهی و یا گوشت با سبزیجات را دوست دارد. او می کوشد از خوردن سیب زمینی و ماکارونی خودداری کند. اِسپِناژ (اسفناج) از سبزیجاتِ دوست داشتنی (مورد علاقه) اوست. ورزش های سبک، یکی دیگر از رازهای درازی زندگی اوست. شهربانو شکلات تلخ ۶۰ درصد یا بالاتر را برتر می داند و می گوید: هر چه تلخ تر، بهتر.

«شهربانو الیزابت» برای داشتن خوابی آسوده، می کوشد همیشه در یک زمان روشن به رختخواب برود. پپش از خواب، یک پیاله ی شرابخوری (گیلاس) شامپاین می نوشد و سپس کمی کتاب [کتاب های آدمکشی، بیش تر از آگاتا کریستی] می خواند و  سرِ ساعت یازده شب بخواب می رود. او هشت ساعت و نیم می خوابد و ساعت هفت و سی دقیقه بامداد بیدار می شود.

گزیده ای برگرفته از گزارشی شلخته در «اسپوتنیک» به تاریخ  ۲۸ دی ماه ۱۴۰۰ (با ویرایش، پارسی و پاکیزه نویسی درخور از اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!