«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ شهریور ۴, سه‌شنبه

ما این ها را که می بینیم، لب مان به خنده گشوده می شود ... ـ بازانتشار

ما، نه من تنها، چون از زبان دیگر همکارانم در اتحادیه اروپا هم شنیده ام، این ها را که می بینیم، لب مان به خنده گشوده می شود و با آن ها می خندیم.* کار و بارمان با آن ها تاکنون، بیش از گفتگوهای خشک دیپلماتیک، خنده و شوخی و هر از گاهی، مهمان شدن با خوراک های خوشمزه ی ایرانی و هدیه های یکی از دیگری بهتر دریافت کردن بوده است؛ و شگفتا که دیپلماسی مان نیز اینگونه پیشرفت های چشمگیری داشته است که همه ی آن را شما نمی دانید و نباید هم بدانید؛ چون رشک تان برانگیخته می شود و آرزو می کنید تا جای ما باشید. من، هرگز به چیزهایی که درباره ی بدرفتاری آن ها با مردم ایران گفته می شود، باور نکرده ام. ما جز خوبی و نیکوکاری و مهمان نوازی از آن ها ندیده ایم.

از زبان دختر ترشیده ی ایتالیایی که از زمان نشست و برخاست با خرموش های اسلام پیشه، رنگ و رویی یافته و ترگل ورگل شده است:  ب. الف. بزرگمهر   پنجم مهر ماه ۱۳۹۸

https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/09/blog-post_27.html

* آماج سخن، «به آن ها می خندیم» است که در زبان دیپلماسی اینگونه از آب درمی آید.

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!