«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۶ مرداد ۳۰, دوشنبه

شکمباره های نوکیسه، جامعه ی مرغ و خروسی در پوشش دین و مذهب خواستارند! ـ بازانتشار

جامعه ای که ماده جوجه های بی سرپناه نیز در پناه خروس خوش غیرتی سرپرست خانوار، آب و دانه ای می یابند ...

تصویری از مرغ و خروس خانه ی پدری درج کرده و زیر عنوان «فرق باغیرت و خوش غیرت» نوشته است:
«با غیرت در هر حال و درهمه جا غیرتش را به کار می برد؛ اما خوش غیرت جایی که باید به کار ببرد به کار می برد ...

پ ن: خروس خونه پدرمونه. هفده تا زن داشت؛ ولی هیچ وقت بین زنهاش دعوا نمی شد و هیچ وقت سر زن هاش داد نمیزد. گیر الکی هم نمی داد. واقعا خروس خوش غیرتی بود. دمش گرم.»

از «گوگل پلاس» با اندک ویرایش درخور از سوی اینجانب:  ب. الف. بزرگمهر

... و من یاد ویدیویی که چندی پیش درباره ی زنانی که از روی ناچاری صیغه ی این یا آن شکمباره ی نوکیسه ی مسلمان شده اند، می افتم که در بخشی از آن، آخوندی که پشت فرمان خودرویی گرانبها نشسته، در حالیکه سرش را به سوی سرنشین یا سرنشینان صندلی های پشتی برگردانده، با پرررویی هرچه بیش تر از خوبی های عربستان سعودی در این زمینه، کم و بیش چنین چیزهایی می گوید:
«... آنجا می بینی که آقائه پنج زن خود را با هم سوار ماشین کرده و به گردش می برد ... و هیچکدام شان با هم سرِ ناسازگاری ندارند؛ اینجا [ایران] دو تا زن ...»

اکنون، دیگر دیدگانم به اینگونه نوشته ها که نه بگونه ای سرراست و رُک و پوست کنده که در کالبد یاوه سرایی هایی اینچنین، شیوه ی اندیشگی وامانده ی بیابان نشینان ۱۴۰۰ سال پیش عربستان را به ذهن خواننده تزریق می کند، آشناست؛ می نویسم:
آره! راست میگه؛ تو عربستان سعودی هم از این خوش غیرت ها هنوز کم نیستند! ولی، شتر در خواب بیند پنبه دانه! اینجا ایرانه. صبر کن به وقتش می بینی، همون بیچاره هایی هم که از بدبختی ناچار شده اند، صیغه ی این یا آن حاج آقا بشن، چطور به میدون خواهند اومد و دمار از روزگارشون در میارن.

ب. الف. بزرگمهر     هشتم آبان ماه ۱۳۹۲

http://www.behzadbozorgmehr.com/2013/10/blog-post_1685.html

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!