«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ مرداد ۱۸, شنبه

در دام نیرنگبازی های حاکمیت تبهکار در بزرگنمایی جستارهای حاشیه ای نیفتیم! ـ بازانتشار


یک یادداشت کوتاه به بهانه ی بازانتشار نوشتار زیر

در پی ماجرای به خاک سپرده شدن یا نشدن آن «ایران شناس» نگونبخت در کنار زاینده رود ـ که سرانجام نیز به آرزویش نرسید ـ و برخاستن گرد و خاک بسیار در آسمان کشوری که با چالش های بسیار بزرگ اجتماعی ـ اقتصادی دست به گریبان است و اگر قرار بر انجام کاری کارستان باشد، نمی بایستی و نباید به چنین جستارهای بی اهمیتی پرداخت، نگرانی "فرهنگی" «آقا بیشعور ولایت» گُل کرد و در پی آن، دیگرانی چون آن «خرس قطبی» سیاهرنگ تمرگیده در آن شهر مقدس هیاهوی تازه ای براه انداختند که گویا نگرانی های فرهنگی «آقا بیشعور» با خانه نشین کردن زنان و آنچه «تفکیک جنسیتی» نامیده شد، برطرف می شود و در تازه ترین اظهار نظرها از این دست، «خرس قطبی» یادشده ادعا کرده است که چنانچه این نگرانی برطرف شود*، اقتصاد کشور نیز روبراه خواهد شد! بیچاره که گناهی هم ندارد و همواره به شکم صاحب مرده و زیرشکمش بیش از هر چیز دیگری می اندیشد، بیگمان چنین چیزی پنداشته است:
... با این کار هم زبان شان را کوتاه می کنیم و وابسته ی صنار سی شاهی خرجی روزانه ی سرور خانه برای بار گذاشتن آش می شوند و هم جا باز می شود که جنس برگزیده ی الله، بیش تر کار یابد و بیکاری کاهش می یابد!

با همه این ها، انگیزه ی این یادداشت چیز دیگری است؛ از زبان یکی از ده ها یا شاید صدها معاون «حسن آقا» گفته شده که «دولت» (بخوان: «زهدان اجاره ای»!)  با «تفکیک جنسیتی» در شهرداری تهران و جاهای دیگر مخااف است. همه ی ما با ماجراهای احمدی نژاد و درگیری های راست راستکی یا ساختگی و از پیش زد وبند شده ی وی با مخالفینش در خزینه ی رهبری و پیرامون آن و جاهای دیگر بخوبی آشنا هستیم که چگونه سرانجام «بگم بگم» های آن مردک پفیوز با داد و ستدهای پشت پرده و از دید من و به گمان بسیار نیرومند زیر نظر «آقا بیشعور ولایت»، فرجام می یافت و سر و صداها برای مدتی کم می شد. پیش از آن هم دولت آن یزدی بزدل یا همانا «کفتر پرِ قیچی نظام» را دیده ایم که به گفته ی خودش، هر نُه روز بامبولی تازه برایش آفریدند و نه او که به سخنرانی در «چتم هاوس» و «گفتگوی میان تمدها ها» بیش تر دلبسته بود تا رسیدگی به چالش های اجتماعی ـ اقتصادی کشور و نه «بُز عزازیل» که میلیاردها درآمد نفتی ایران با شعبده بازی شگرفی در دوره ی وی گم و گور شد، هیچکدام حتا یکبار خواست کناره گیری را به میان نیاوردند؛ در حالی که شرافتمندانه ترین و درست ترین کار، هنگامی که چوب لای چرخت می گذارند ـ اگر براستی چنین باشد؟! ـ و تو در جایگاهی که هستی، چه رییس جمهوری یک کشور یا یک مسوولیت کوچک در اداره ای پاسخگو، نمی توانی کارت را پی بگیری و در برابر مردم پاسخگو باشی، کناره گیری پس از یکی دو بار هشدار و گوشزد است! اکنون «حسن آقا» نیز به همان راه می رود و حتا با کودنی و گستاخی هرچه بیش تر، جایی گفته بود، چنانچه نتوانیم به وظایف مان درست عمل کنیم از مردم پوزش خواهیم خواست (نقل به مضمون) که این دیگر نقض غرض است!

کار در بنیاد خود بسیار ساده است؛ شهرداری نهادی از نظر قانونی زیرمجموعه ی وزارت کشور و در برابر وزیر آن پاسخگوست! به این ترتیب، باید یقه ی آن شهردار، قالیباف رهبری یا خالیباف کینه توز یا هر کُرّه خر دیگری را باید گرفت و به دلیل کارکرد خودسرانه اش، توبیخ و چنانچه بایسته است از کار بیرون راند! همه ی این ها به این شرط است که براستی چنین باشد که به مردم می نمایانند که با پیشینه ای که اشاره ای گذرا به آن نمودم، چنین نیست و «گربه رقصانی» یکی از آخشیج های بایسته و شایسته ی این رژیم تبهکار ضدملی بوده و همچنان هست. درست همینجاست که ما می توانیم و در اینجا بویژه منظورم جامعه ی روشنفکری کشور است، جلوی چنین بازی هایی بایستیم و دستِکم نشان شان دهیم که «خر خودتان هستید»! مردم را خر نپندارید. به این ترتیب، لگدی نیز به آن گربه رقصان پشت پرده و حاکمیت موش مرده ی ملوک الطوایفی که از هر کار مثبتی وامانده نیز زده و نگذاشته ایم تا مردم را با این بازی ها سرِ کار بگذارند. جُستار روشنی است:
یا می توانی کار انجام بدهی و مجموعه ای هماهنگ را بچرخانی یا اگر توان انجام آن را نداری، پوزش بجای خود و آن هم به هنگام، باید کناره گیری کنی و روشن و آشکار دلیل ها و انگیزه های خود را برای مردمی بازگویی! در چنان شرایطی، هر راه دیگری که در پیش گرفته شود ناراستی و نادرستی با مردم و کرداری ناشرافتمندانه است! 

ب. الف. بزرگمهر   ۱۸امرداد ماه ۱۳۹۳  

* می دانید که سخن بر سر تنها جداسازی زن و مرد در محیط کار نیست؛ این کار زمینه ای برای خانه نشنین کردن زنان و افزایش روسپیگری زیر یا بیرون چادر اسلام انگلیسی ـ آمریکایی است!

***

در دام نیرنگبازی های حاکمیت تبهکار در بزرگنمایی جستارهای حاشیه ای نیفتیم!

کسی در زیر نوشتاری که به جشن بسیار پرهزینه ی همسر «آخوند ریش حنایی» در کاخ سعدآباد پرداخته و آن را زشت شمرده بود، یادآوری بسیار بجایی می کند که بویژه برای آن گروه از روشنفکران جامعه که از دست این رژیم به تنگ آمده، ولی به دشواری های جانفرسای توده های مردم در کردار اجتماعی خود نیم نگاهی نیز ندارند، می تواند سودمند باشد.

وی می نویسد:
«دولت، خوب توانسته با بزرگنمایی جُستارهای حاشیه ای، جُستارهای بنیادین را که باید پاسخگو باشد به حاشیه ی امن برای خود براند» 

از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر 

من نیز با وی همداستانم و می نویسم:
«از دید من هم سخنی بسیار درست و بجاست! در کنار این همه دشواری های مردم که به عنوان نمونه، حقوق پایه ی کارگران را زیر خط تنگدستی در نظر گرفته اند، ناگهان چیز بسیار بی اهمیتی چون آن ایران شناس یا ایران نشناس که هوس کرده در ایران و آن هم کنار زاینده رود ور میان شهر تاریخی اسپهان خاکش کنند، تبدیل به یک جستار روز روشنفکران می شود.» («گوگل پلاس»)

با همه ی نیرو باید از آخوند حسن فریدون روحانی خواست تا به وعده هایش درباره ی بهبود زندگی توده های مردم و گسترش آزادی های سیاسی و اجتماعی و از آن میان آزادی همه ی زندانیان سیاسی ایران جامه ی عمل بپوشاند! آنگاه صورتک لیبرال منشانه ی دولت کنونی و رژیم تبهکار «الله کرم» زودتر کنار زده خواهد شد و ماهیت "فرهنگ پرور" «آقای ۹۵ میلیارد دلاری» و انقلابی دروغین که هم اکنون نیز نمودهایی از آن به نمایش درآمده، آشکارتر و بی پرده تر جلوی چشم مردم ایران و جهان نهاده خواهد شد و آن بخش از نیروهای ناآلوده یا کم تر آلوده ی پیرامون یا هنوز طرفدار حاکمیت نیز که چشم امید به این رژیم سر تا پا پلید، ضدخلقی و خائن به منافع ملی ایران برای دگرگونی های پیشرفتخواهانه به سود توده های مردم بسته اند، تکلیف خویش را با خود و این رژیم زودتر روشن خواهند نمود؛ وگرنه، همان نقشه ی پلیدی که پیش تر با هر شکستی در پهنه ی جنگ یا سیاست خارجی یا موردهای کوچک و بزرگ دیگر، بارها به اجرا درآمده، این بار با شدت و شتاب بیش تری به اجرا درخواهد آمد؛ نشانه های نیرومندی از چنان نقشه ی تبهکارانه ای را در سخنرانی "آقای ساده زیست" برای گروهی زنان دستچین شده و دورقاب چین می توان یافت.* نقشه ای تبهکارانه که بویژه دستپخت نیروهای امپریالیستی و اهریمنی برای فراری دادن باز هم بیش تر نیروهای آگاه روشنفکری ایران به بیرون کشور و سست نمودن بیش از پیش حلقه ی بسیار شکننده و نازک شده ی این نیروی همچنان پایدار و استوار ایران است که به هنگام خود می تواند نقشی پویا در رهبری و سازماندهی توده های مردم داشته باشد.

امپریالیست ها، کم و بیش به همان انگیزه ای که به هنگام خود به «صددام حسین» برای چنگ انداختن به خاک کویت چراغ سبز نشان دادند، اینک حاکمیت فرومایه و نابخردی را که افزون بر دیگر آلودگی ها، گرایش به خودفریبی در زمینه ی دستیابی به توافقی همه سویه با امپریالیست ها و بویژه امپریالیست های یانکی دارد و خواهان پایوری (تضمین) زیست پلید خود از سوی دشمنان اهریمن خوی جهان است به سرکوب گسترده تر توده های مردم و خلق های ایران برمی انگیزانند. این که سخنان آن رهبر تا چه اندازه از روی نادانی یا نابکاری و همدستی آگاهانه در پیشبرد چنین سیاستی است، چندان تفاوتی در آروین و فرجام کار ندارد؛ زیرا آن ها که چنین برنامه هایی را سرهم کرده و به اجرا درمی آورند، نیک می دانند که چنان بازگشت به عقبی که نیروهای واپسگرای فرمانروا  بر ایران خواهان آنند، هیچگاه به فرجام دلخواه آن ها نخواهد رسید؛ تنها آروین و پیامد آن گریختن باز هم گسترده تر نیروهای روشنفکری و کارآمد کشور از میهن خود است و آن ها درست همین را می خواهند!

امپریالیست ها از بن بست سیاسی و اقتصادی که رژیم جمهوری اسلامی به آن دچار است، بخوبی آگاه بوده و از مدت ها پیش بر همین پایه، برنامه ریزی های باریک اندیشانه و کارآیی برای به سرافکندگی کشاندن و به زانو در آوردن مردم ایران داشته و دارند.قرارداد ننگین و نیمی سربسته ی «ژنو»، نمونه ای از آن است. آن ها بخوبی می دانند که رژیم جمهوری اسلامی از توان در پیش گرفتن سیاست و سمتگیری اقتصادی ملی که در شعارهای سه گانه ی انقلاب نیز بازتاب یافته بود، برخوردار نیست؛ چنان سمتگیری اقتصادی ـ اجتماعی نمی توانست و همچنان نمی تواند ضد سرمایه داری امپریالیستی نباشد؛ آن ها رژیمی ضدانقلابی و ضد ملی را که از مدت ها پیش به آن ها باج داده و همه سویه اقتصاد کشور را به اقتصاد ورشکسته و بحرانی امپریالیستی وابسته و از همین رو، درمانده نموده از هرباره یاری می کنند تا سیاست اقتصادی سرمایه داری نولیبرال را که در بنیاد خود، دربردارنده ی صدور بحران کشورهای امپریالیستی به کشورهای پیرامونی و سست پای جهان سرمایه داری به بهای نابودی اقتصادهای ملی، بیکاری و تنگدستی فزاینده ی توده های میلیونی مردم است در میهن مان به پیش ببرند. اگر چنین سیاستی از کوچک ترین دورنمای اقتصادی ـ اجتماعی در کشور ما برخوردار بود، اینجانب به جُستار بگونه ای دیگر برخورد می کرد؛ ولی همه ی نمودها و نشانه ها و دلیل های علمی و بخوبی گواهمند در زمینه های اقتصادی ـ اجتماعی نشان می دهند و تجربه ی سیاسی تاکنون پشت سر گذاشته شده در میهن مان نیز بخوبی آن را پایور (اثبات) نموده اند که گره دشواری های اقتصادی ـ اجتماعی توده های سترگ مردم، تنها و تنها با سمتگیری بخوبی آمایش یافته به سوی سوسیالیسم و پیگیری «راه رشد با سمتگیری سوسیالیستی» امکان پذیر است! درست به همین دلیل، رژیمی که بنا بر ماهیت طبقاتی خود از چنین خواستی برخوردار نیست و توان برداشتن چنین گام سترگی را ندارد به مرحله ی سرنگونی رسیده است؛ این سرنگونی، ممکن است به دلیل های گوناگون و از آن میان و مهم تر از همه، نبود گزینه ای شایسته از دیدگاه تاریخی، اندکی نیز به عقب بیفتد، ولی ناگزیر است و بیگمان روی خواهد داد؛ چه بهتر که بدست خود خلق های ایران در همبستگی با یکدیگر و نیروهای میهن پرست و پیشرو و با جلوگیری آگاهانه از خزیدن امپریالیست ها و مزدوران شان در زیر پوست انقلابی مردمی چون آنچه در لیبی و جاهای دیگر تاکنون روی داد، انجام پذیرد؛ خواستی که گرچه به زبان آسان و در کردار بسیار دشوار، ولی به هر رو شدنی است!

روند ناگوار کنونی، شرایطی فراهم نموده که رژیم ضدخلقی و نابکار جمهوری اسلامی دست بازتری برای آفرینش خفقان و خاموشی گورستان وار یگونه ای کلی و سرکوب نیروهای پایدار و رزمنده ی میهن مان بگونه ای ویژه بیابد؛ رژیمی که حتا از چنان نیروی پیش بینی بایسته نیز برخوردار نیست که کم ترین برهم خوردگی تراز نیروهای سیاسی در ایران و پیرامون ایران، ورق را با شتاب به زیان آن رژیم تبهکار برخواهد گرداند و در فرجامِ کار، این توده های مردم ایران هستند که تاوان همه ی پلشتی ها و تبهکاری های آن را با هست و نیست پایمال شده ی خود خواهند پرداخت! 

ب. الف. بزرگمهر    ششم اردی بهشت ماه ۱۳۹۳

http://www.behzadbozorgmehr.com/2014/04/blog-post_2220.html 

* هنوز بخت نوشتن یادداشتی جداگانه در این باره را نیافته ام.


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!