«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ مرداد ۲۳, پنجشنبه

تو تنها می توانی از سوی خود یا دستِ بالا خیمه و خرگاه رهبرت شادباش بفرستی ...

بگذار آن ها نیز از ادب داشته و نداشته ات «مُچکّر» باشند؛ به جایی برنمی خورد و کسی را نیز نمی فریبد! آزمونت را حتا برای آن ها که عقل شان به چشم شان است نیز بسیار زود پس دادی!

کسی شادباش زیر را از «آخوند ریش حنایی»، همراه تصویری با روسری از خانم میرزاخانی، ریاضیدان برگزیده و برجسته ی ایرانی، هنگامی که در ایران زندگی می کرد و بی روسری، هنگامی که از «ولایت آقا» به «ولایت شیطان بزرگ» کوچ کرد، درج کرده و در پایان آن که به شوخی بیش تر می ماند، نوشته است:
«روحانی باادب مچکریم»!

به شوخی بیش تر از این سویه که این آخوند امنیتی "باادب"، همین چند روز پیش، پایین و بالای دلواپسان دمِ خزینه نشین رهبری بیش از اندازه فرزانه را یکی کرده و همه را یکجا به دوزخ رهنمون شده بود:
«یک عده به ظاهر شعار می دهند؛ ولی بزدل سیاسی اند. هروقت می خواهد مذاکره شود یک عده می گویند، ما داریم می لرزیم. خوب به جهنم! بروید یک جای گرم پیدا کنید برای خودتان. خداوند شما را ترسو و لرزان آفریده. ما چه کار کنیم؟»* و چنانچه پایش بیفتد و زمینه ای بسنده به یاری «شیطان بزرگ» یابد، خواهر و مادر «آقا» را نیز به هم پیوند می دهد (با الهام از فیلم ماندگار «مارمولک») و بنا بر آن زبانزد پرآوازه:
آب پیدا نکرده؛ وگرنه، شناگر خوبی است!

نگاهی به تصویر روسری دار که برایم یادآور خاطره ای رنج آور در یکی از شهرهای مرکزی ایران در نخستین ماه های انقلاب بود، انگیزه ی نوشتن این یادداشت شد. تازه چند ماهی از پیروزی انقلاب بهمن ۵۷ بیش نگذشته بود. گروهی لات آسمان جُل و چاقوکشان نومسلمانِ برانگیخته شده از سوی ملاهای واپسگرا و سازمان داده شده از سوی بازار آن شهر بودند که عربده کشان به گرد دانشجویان دختر و پسری که به نشانه ی اعتراض به کاری ناشایست در یکی از نهادهای دولتی (اداره ی دادگستری) گرد آمده بودند، حلقه زده و سپس در حالی که تونلی از میان خود باز نموده بودند با ناسزا و توسری و مشت و لگد و شعار «یا روسری، یا توسری» آن گروه کم و بیش بزرگ دانشجویی را که من نیز در میان شان بودم به بیرون از آنجا "راهنمایی" کرده، نخستین نشانه های «اسلام ناب» را به نمایش نهادند.

به انشاء نویسی کم و بیش ناشیانه ی آخوند که این روزها از چپ و راست، دیگرانی نیز به چنین "پاکیزه نویسی" های تهی از مایه ای روی آورده و «فرمالیسم» را گسترش بیش تری داده اند، می نگرم و روی آن جمله ها که با گنده گویی بیجا هم از سوی مردم سخن می گوید و هم خود را نماینده شان جا می زند، میخکوب شده، پوزخندی می زنم. با خود می اندیشم:
به تو چه که «امروز ایرانیان می توانند به خود ببالند ...»؟ و تو خرگوش کودن درآمده از «کلاه جادویی» آن رهبر فرومایه در همکاری با امپریالیست های انگلیسی و «یانکی»، "شکر" بیش از اندازه میل می کنی که به نمایندگی از ملت ایران ...» دستاوردهای زنی سختکوش و مایه ی سرفرازی همه ی ایرانیان  را ارج می نهی تو تنها می توانی از سوی خودت یا دست بالا به نمایندگی از خیمه و خرگاه رهبری شادباش بفرستی؛ نه بیش از آن.

اگر جای خانم میرزاخانی بودم، پاسخی بسیار ساده در چنین مایه ای به این آخوند امنیتی می دادم:
از شادباش شما سپاسگزارم. در هماوندی با تصویر روسری دار من که شاید گونه ای یادآوری به من دربر داشته باشد، نکته های زیر را به شما و همه ی دولتمردان جمهوری اسلامی یادآور می شوم:
اینجا شاید هنوز بسیاری ناراستی ها، نادرستی ها و نابرابری ها و از آن میان در هماوندی میان زن و مرد، همچنان فرمانروا باشد که هست؛ ولی کسی نمی تواند منش زن را با وادار کردن وی به روسری یا چادر سر کردن و شیوه ی پوشش جامه اش به هر بهانه ای زیر پا لگدمال کند. از هنگامی که روسری از سر برداشته ام، آزادی بیش تری احساس می کنم؛ انرژی های نهفته در من بیش تر شکفته شده اند و مغزم با آسودگی و گنجایش بیش تری به اندیشه می پردازد.

امیدوارم شما نیز آن دستار بیابانگردان عربستان را از سر باز کنید و جامه ی عهد عتیق را نیز از تن به در کنید؛ خدای ناکرده، منظورم این نیست که لخت و برهنه به میان مردم بروید و ترس و نگرانی شان را برانگیزید! منظورم پوشیدن جامه ای سازگار با دوران کنونی و فرهنگ کشورمان است!

ب. الف. بزرگمهر    ۲۳ امرداد ماه ۱۳۹۳

* حسن روحانی، سخنرانی در همایش سفرا و روسای نمایندگی‌های جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور، ۲۰ امرداد ماه ۱۳۹۳

***

شادباش رییس جمهور روحانی به دکتر میرزاخانی

بسم الله الرحمن الرحیم

خانم پروفسور مریم میرزاخانی

کسب برترین جایزه ریاضیات در جهان را به شما تبریک می گویم.

امروز ایرانیان می توانند به خود ببالند که اولین زن برنده جایزه "فیلدز" هموطن آنان است؛ آری باید که شایستگان بر صدر نشینند و قدر ببینند.

همه ایرانیان در هر کجای جهان سرمایه های ملی این مرز و بومند و من به نمایندگی از ملت ایران تلاش های علمی شما را ارج می نهم .

امیدوارم زندگی تان همواره سرشار از شادکامی و موفقیت باشد.

خاستگاه: http://on.fb.me/1ywfQB1

«روحانی باادب مچکریم »

از «گوگل پلاس» با اندک ویرایش برنام آن      ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!