«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ خرداد ۱۶, پنجشنبه

هر کس بانویی را ...


نوشته است:
«ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ﻫﺴﺖ، ﭼﺮﺗﮑـﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﯽﮔﯿﺮﻧﺪ ﻭ ﺣﺴﺎﺏ ﻭ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺗﻮ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﺎﻭﺍﻥ ﺁﻥ‌ ﭼﻪ‌ ﺑﺎ ﻣﻦ ﮐﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﺑﺪﻫﯽ! ﻓﻘﻂ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﻢ ﺗﺎﻭﺍﻥ ﺩﺍﺩﻥ ﺁﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﺗﻮ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺩﺭﺩ امشب ﻣﻦ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ بانو؟!»

از «گوگل پلاس» با اندک ویرایش اینجانب: ب. الف. بزرگمهر

برایش به شوخی می نویسم:
یکی تون باید اون یکی رو کول بگیره از پل صراط که از مو باریک تره و از تیغ تیزتره رد کنه؛ گرچه برام روشن نیست کدوم یکی تون اون یکی رو کول خواهد گرفت. از روی داستان زیر از عبید زاکانی می تونید خودتون روشنش کنید:
«سلطان محمود در مجلس وعظ حاضر بود. طلحك از عقب او آنجا رفت. چون او برسید، واعظ می گفت كه هركس پسركی را گاییده باشد، روز قیامت پسرك را برگردن غلامباره ای نشانند تا او را از صراط بگذراند. سلطان محمود می گریست. طلحك گفت: ای سلطان مگری و دل خوش دار كه تو نیز آنروز
پیاده نمانی.»

ب. الف. بزرگمهر    ۱۵ خرداد ماه ۱۳۹۲


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!