«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ خرداد ۱۵, چهارشنبه

«ماکسیما» و «مینیما»، هر دو را ترتیب می دهند!


تصویری از مراسم تاجگزاری ولیعهد نُنُر هلند را زده و با شوق و ذوق نوشته است:
«مراسم تاج گذاری ولیعهد هلند
پس از ۱۲۰ سال، این اولین باره که هلند بجای ملکه، پادشاه خواهد داشت.»

انگار از این پادشاه تازه، سهمی هم به او می رسد؟!

می نویسم:
خوب! هدف  از این خبر چی بود؟ خیلی از مردم هلند توی کشور خودشون چشم دیدن این انگل ها را که بزرگ ترین نهادهای مالی و ملکی و ... دست شونه و طبق قانون آن کشور از مالیات که بخش عمده ای از درآمد مردم را از چنگ شان در می آورد، معاف هستند و هر از گاهی یک گند و گهی ازشون بیرون میاد، ندارن؛ آنوقت جنابعالی که مُهر توی شناسنامه ات لازم داری و برای همین ناچاری بری رای بدی (خود شما نوشته بودید!) از این ور جهان ذوق می کنی که اون شازده نُنُرخان، تاجگذاری کرده؟! خوب چی به من و شما می رسه؟!

چندین سال پیش که این شازده هنوز ولیعهد بود، توی این کشور، نخست وزیری سر کار آمده بود که کم و بیش مانند رفسنجانی و خاتمی و از همه بیش تر میمون فضایی کنونی با پیاده کردن برنامه ی نولیبرالیستی، کلی مردم تنگدست این کشور را بیچاره تر از پیش کرد. مردم یک دوبیتی ساخته بودند که درونمایه اش بی تربیتیه و من همان واژه ها را بخاطر شمار بسیارِ آدم های باتربیت بکار نمی برم (خودم چنان باتربیت نیستم!)؛ ولی چاره ای از بازگو نمودنش به زبانی کمی پوشیده تر ندارم:
پرنس الکساندر ترتیب ماکسیما (نام شهبانوی تازه!) رو می ده ، «...» (نام آن نخست وزیره یادم رفته!) ترتیب «مینیما»* (به آرش مردم بیچاره ی اینجا) را!

برای اینکه بیش تر ذوق کنی، خانم همین آقا که حالا شهبانوی این کشور شده، آرژانتینی  و دختر یکی از تبهکاران دوره ی حکومت نظامی در آرژانتین است که کلی آدم های باوجدان و انقلابی (می فهمی یعنی چی یا ککت هم نمی گزه؟!) را سر به نیست کرده بود! بازهم از این ها عکس بزن! آفرین آبجی خانم!

ب. الف. بزرگمهر    ۱۵ خرداد ماه ۱۳۹۲

* Minima به آرش «کم ترین» یا «کمینه» و منظور از آن پایین ترین لایه های اجتماعی است که با حقوق بیمه ی بیکاری آب رفته، زندگی که نه، نفس می کشند!


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!