«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ تیر ۴, سه‌شنبه

چرا حتی یک روز، خودشان و فرزندانشان در جبهه حضور نیافتند؟!


تصویر یکی از واپسگراترین آخوندهای دوره ی کنونی: مصباح یزدی را درج کرده و از زبان روزنامه ای نوشته است:
«چرا آیت الله مصباح یزدی در طول ۳۰۰۰ روز جنگ  حتی یک روز خودشان و فرزندانشان در جبهه حضور نیافتند؟»

برایش می نویسم:
زمانی برای این کار نداشته اند؛ چون همواره به بهانه ی درمان یبوست یا بواسیر خود یا بیماری های گوناگون خانم والده و سایر بستگان، پایی در انگلیس و پای دیگر در ایران داشته اند؛ البته نه برای رفتن به جبهه ها که برای خررنگ کنی و شهیدپروری به سود جیب آقایان.

این آقا که می بینید، ضدانقلابی است که زیر پوستین اسلام با شکستِ گام بگام انقلاب شکوهمند بهمن ۵۷ تا اینجای کار جلو آمده است. آنجاها که می رود دستار و عبایش را کنار می گذارد و کت و شلوار می پوشد. باور نمی کنید؟! با همه ی خرمرد رندی اش، یکی دو عکس از وی در ولایت «شیطان بزرگ» و جای دیگری (شاید انگلیس) با جامه ای معمولی از وی گرفته اند. عبا و دستارش برای مصرف درون ایران است. آن جاها چندان خریداری ندارد.

ب. الف. بزرگمهر  چهارم تیر ماه ۱۳۹۲

درج کاریکاتور پیوست از نیما نیکان و نوشته ی زیر آن از اینجانب است. ب. الف. بزرگمهر 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!