«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ خرداد ۴, شنبه

هنگامی که گورخرها احساساتی می شوند، اینگونه از آب در می آید ...


جوانکی خام است. به گمانم از آن ها که مزدی نیز برای خدمت شان می ستانند. هر روز به رنگی در می آید؛ گاهی ریش می گذارد؛ حسرت کراوات زدن را هم به دل دارد؛ ولی رویش نمی شود. مدتی است که پیراهنی با نوارهای عرضی سیاه سپید، بر تن می کند. چیزی نوشته که روشن نیست از خودش است یا انشای دبستانی یکی از کس و کاراش؟ به هر رو، قافیه را سر هم کرده و خواسته چیزی احساساتی بنویسد:
«شهر تنها است و بی مدافع و متجاوزین آن را از همه سو محاصره کرده اند ، شهر در حال سقوط است و مدافعین یک به یک بر زمین می افتند و یا به حصر و حبس و عزلت و گوشه نشینی می روند.

*جهان آرا  کجایی فرمانده؟*

حاج حسین خرازی را صدا کنید شاید بیاید که در این خونین شهر که به خون نشسته با فرماندهی او در این کوچه های بن بست رخنه کنیم و شهر را نجات دهیم ، باکری را فراخوان کنید تا با دلاوران آذربایجانیش به ما ملحق شود و همچون شیر بخروشند و بتازند

شهر خونین است ، مردم نا امیدند ، اما مدافعین همچون سروهای بلند قامت ایستاده اند تا ایران سقوط نکند تا خرمهشر همیشه خرمشهر باقی بماند و اروند و خلیج فارس و سبلان همیشه لبخند بزنند

این شهر هرگز بی سردار نمانده است
هنوز جهان آرا و باکری و خرازی زنده هستند
هنوز همت باماست
هنوز امید زنده است
مدافعین خسته نشوید که سوم خردادها در راه است.»

... و من با خود می اندیشم:
وقتی گورخرها احساساتی می شوند و چیز می نویسند، اینگونه از آب در می آید ...

ب. الف. بزرگمهر   سوم خرداد ماه ۱۳۹۲

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!