«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۲ مهر ۲۵, سه‌شنبه

همه مان گاه گداری نیازمند چنین بازی هایی هستیم

بیگمان پنداشتید من هم به بیماری رهبر بزرگ مان در آنسوی اَبَردریا دچار شده ام؟! نه! بازیگوشی کوچکی بیش نبود؛ همه مان از آن الف بچه ی پرروی یهودی گرفته که هر بار توپ و تانک تازه از ما درخواست می کند، گرفته تا آن بلانسبت شما: «کُسخل انگلیسی» با موهای همیشه آشفته و بسیاری دیگر از مِهتَران این یا آن کشور، آنگاه که کم تر کسی به سخنان شان گوش فرامی دهد و نیم گاهی هم به آن ها نمی کند، نیازمند چنین بازی هایی هستیم؛ رهبر بزرگ مان که در برابر «گاومیش» همچشمش در گزینش آینده ی مِهتَری کشورشان کم می آورد، جای ویژه ی خود را دارد؛ افزون بر این با آشفته بازارِ بی پیشینه ای که با آن روبرو شده ایم و بَرّه های خوب ترسایی مان گاهی برای دست به آب رفتن دستمال کاغذی کم می آورند، باید بیش از پیش آن ها را شنگول و سرخوش نگه داشته، خنده ی کم کم فراموش شده را بر لبان شان بنشانیم. شما که دردمان را خوب درمی یابید؟

از زبان اولاغ پا در رکاب «یانکی» ها رو به مِهتَر میزبان:  ب. الف. بزرگمهر   ۲۵ مهر ماه ۱۴۰۲ 

***

* شولتز هم به «نشانگانِ بایدنِ سرگشته» دچار شد

کاربران رسانه های هازمانی ـ خبرچینی به ویدئویی از رهسپاری «اولاغ شولتز»، مِهتَر آلمان به تیرانا، پایتخت آلبانی که روی فرش سرخ راه خود را  گم کرد، دلبستگی نشان دادند. فیلمی که در رسانه ی خبرچینی «ایکس» نمایش داده شده، «شولتز» را نشان می دهد که  پس از پیاده شدن از خودرو به جلو می رود و از راهبند فرش سرخ رد می شود و سپس از پشت راهبند بسوی نخست وزیر آلبانی که به پیشواز وی آمده، می رود.

بسیاری از کاربرانِ آن رسانه، «شولز» را با «جو بایدن» [بخوان: «پرزیدنت بادبادی»] مِهتَر «یانکی» ها که هر از گاهی گُه گیجه می گیرد و نمی داند به کدام سو برود، سنجیدند.

بنیاد داده ها برگرفته از «چوب دو سر گُه» به تاریخ ۲۵ مهر ماه ۱۴۰۲ با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب است. افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر

* نشانگان بجای «سَندرُم»

https://t.me/ir_sputnik/14999

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!