«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۰ آذر ۸, دوشنبه

همه ی این ها پیامد فروپاشی «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» است

می بینید؟! همه ی این ها پیامد فروپاشی «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» و در پی، «اردوگاه کشورهای سوسیالیستی» است.۱ ما در جنگ بزرگ میهنی، برادرانه در کنار هم جنگیدیم؛ نازی های آلمانی و فاشیست های ایتالیایی را شکست دادیم و سرمایه داری امپریالیستی را به واپس نشینی های بزرگ در پهنه ی جهانی واداشتیم. سپس در روندی واگرایانه بجای بهبود نارسایی ها و کاستی های بزرگ پدید آمده از آن میان کانونمندی زیانبارترِ از گذشته ی دَم و دستگاه دیوانسالاری و بدیده گرفتنِ بازسازی و نوسازی شوراهای توده ای به فراموشی سپرده و زیر پا نهاده شده در دوران جنگ و نیز بازسازی اقتصاد بر بنیادِ «سوسیالیسم دانشورانه»، همه ی دستاوردهای سترگ «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» را در سینی زرین به خوک های پرخورِ جهانِ سرمایه پیشکش نمودیم. می پنداشتیم در اندک زمانی نه بیش از دو سال، درون سامانه ی سرمایه داری شیرجه می رویم۲ و به بخشی ناگسستنی از آن، همپایه ی کشورهای بزرگ امپریالیستی، دگرمی دیسیم و بسان آن ها با بهره کشی از کشورهای وامانده و چاپیدنِ دار و ندارشان، اقتصادِ به بن بست رسیده مان را شکوفا می کنیم. به اندازه ای از چنین چشم اندازی دلفریب سرمست شده بودیم که از هولِ حلیم در دیگ سرمایه افتادیم و آش و لاش شدیم. ناساز با آن پندارِ خام و تبهکارانه، آن ها در باغ بزرگ و پربارِ با خون و رنجِ فراوان ساخته و پرداخته شده ی سوسیالیسمی بدرازای چندین دهه شیرجه زدند؛ سرزمین مان را لُخت کردند و دستاوردهای بیش از هفت دهه را لگدمال کردند. با سر خم کردن در برابرشان و جایگزینی آزِ سرمایه داری بجای «کارگرهمبستگی جهانی» («انترناسیونالیسم پرولتری») چون سگ و گربه به جان هم افتادیم. اقتصاد کشورهای مان پس از آن فروپاشی سهمگین، نه تنها بهتر نشد که بسوی خام فروشی فرآورده هایی در بنیادِ خود پرارزش به کشورهای سرمایه داری گرایش یافت و هر چه بیش تر به آن ها وابسته شدیم. مافیای سرمایه که با «سرمایه داری کلاسیک» رویش و گسترش یافته در اروپای باختری و آمریکای شمالی از زمین تا آسمان جداست در همه ی کشورهای کوجک و بزرگ بر جای مانده از نخستین کشور کارگران و زحمتکشان جهان، ریشه دواند و ما را بسوی نابودی و گواریده شدن در دستگاه گوارشِ هیولای سرمایه کشانده و می کشاند. باید برای آن چاره ای کارساز بیندیشیم و می دانیم که با چنین مافیایی رگ و ریشه دوانده در تار و پود اقتصاد و هازمانِ مان، نخواهیم توانست در برابر فشار فزاینده ی کشورهای امپریالیستی تاب بیاوریم و سرانجام شکست خواهیم خورد؛ مگر آنکه در را روی پاشنه ای دیگر بچرخانیم و زمینه ی همبستگی ژرف خلق ها و ملت های مان را در چارچوب سوسیالیسمی دانشورانه، پویا با پشتوانه ی شوراهای کارگران و زحمتکشان از پایه فراهم کنیم؛ ولی حتا اگر چنین خواستی در سر داشته باشیم، آیا از زمانی بسنده برای ببار نشاندن آن برخورداریم؟   

از زبان «مستر مافیوز روسی» که پس از پدیدار شدن جانوری گزنده چون لات بی همه چیز «یانکی» (دونالد ترامپ) همراه با کاسه بشقاب فروش های چینی تا اندازه ای از خواب های خوش پنبه دانه ای پریدند و بخود آمدند:  ب. الف. بزرگمهر   هشتم آذر ماه ۱۴۰۰

پی نوشت:

۱ ـ «ولادیمیر پوتین»، مِهترِ جمهوری روسیه، «نیکول پاشینیان»، نخست وزیر ارمنستان و «الهام علی اُف»، مِهترِ جمهوری آذربایجان پس از دیدار با یکدیگر، بیانیه ای همبسته (بجای «مشترک») بیرون دادند (بجای «صادر کردند») که در آن از آن میان، چنین آمده است:
«ما با آماج شتاب بخشی برای گشودن گره های بازشدنیِ چالش های برجای مانده از بیانیه‌های نهم نوامبر ۲۰۲۰ و ۱۱ ژانویه ۲۰۲۱ با یکدیگر همداستان شدیم تا کوشش همبسته ی خود را افزایش دهیم.» برگرفته از برگردانی شلخته در «اسپوتنیک» به تاریخ پنجم آذر ماه ۱۴۰۰ (با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

۲ ـ از گفته های تبهکار بی آبروی گوربگور شده: «بوریس یِلتسین»، اندکی پس از فروپاشی «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی»

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!