«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۵ بهمن ۱۷, یکشنبه

چرخش ۱۸۰ درجه ای روشنفکری محافظه کار

آقای روشنفکر محافظه کارِ پیش تر رادیکال، این بار در تحقق نظریه سازگاری مراد خویش: «مهندس بازرگان» گامی دیگر برداشته است.

اگر تا دیروز می گفتند، «معتدل» های ایران، «امیدی» ها و «اصلاحاتی»ها با «معتدلین» آمریکا یعنی دموکراتها با هم تعامل کنند و افراطیون ایران به زعم آنها حزب اللهی ها و افراطیون ببن الملل در تعریف آن ها اسرائیل و داعش و جمهوریخواهان آمریکا را منزوی کنند، کسانی که در انتخابات به ترامپ تاخته بودند، حالا از در آشتی با ترامپ برآمده اند.

امروز، یکشبه جایگاه عوض کرده و به دموکرات هایی مثل اوباما و هیلاری کلینتون تاخته و از فهیم و کاسب بودن ترامپ سخن گفته و شعار حزب متبوع سابق شان یعنی جبهه مشارکت (ایران برای همه ایرانیان) را با شعار مستتر در اعمال ترامپ (آمریکا برای امریکا) همسان دانسته و فتوا داده اند، امریکا رقیب، اما داعش دشمن است.

برای آقایان روشنفکر مهم نیست که تا دیروز ضد جمهوریخواه و آنتی ترامپ باشند و امروز ضد دموکرات و پذیرای ترامپ. دیروز می گفتند، باید اوباما را درک کنیم و امروز ترامپ را! راه را هم تقویت بورژوازی ملی و دست دادن او با سرمایه داری جهانی می بینند.

همانچه مرادشان بازرگان می گفت سازگاری!

آنچه اصل است، تقویت سرمایه داری در ایران و حل شدن در سرمایه داری جهانی و ارتباط با آمریکا به هر بهایی است؛ چه دست چدنی با روکش مخملین «دموکرات ها» تزیین شده باشد؛ چه روکش چدنی «جمهوریخواهان». لذا این جامه عوض کردن ها اهمیت ندارد؛ حتی اگر اینقدر مبتذل به نظر برسد.

البته یک چیز در تحلیل آقایان روشنفکر مثل رقبای سنتی شان نیست و آن هم اینکه مردم می فهمند و می بینند و این چرخش های ۱۸۰ درجه ای و سازگاری با هر رنگ را از یاد نمی برند. شاید روشنفکری ما حافظه تاریخی نداشته باشد؛ اما ملت دارد. دوگانه های سرکاری افراط/اعتدال، شاید برای سیاسیون و نخبگان مخاطب این حضرات جالب توجه باشد؛ اما برای مردم بیداری که دست «جمهوری خواه» و «دموکرات» هر دو را در فشار و ضربه به خویش ولو از دشمنان فرعی دیده اند، این حناها رنگ ندارد.

...

از «گوگل پلاس» با اندک ویرایش درخور بویژه در نشانه گذاری ها؛ دانسته از ویرایش و پارسی نوسی بیش تر آن خودداری ورزیده ام. ب. الف. بزرگمهر

پی نوشت: 

یادداشت کوتاه بالا از سوی کسی نوشته شده که بگمان من، دستی از نزدیک بر رویدادهای درون و پیرامون رژیم تبهکار اسلام پیشگان فرمانروا بر ایران دارد؛ نارسایی هایی نیز ـ شاید بیش تر به شَوَند فشرده نویسی ـ دربردارد. اشاره ی وی به «حزب اللهی ها» نیز با آنکه رویهمرفته واژه و مانشی ناخوشایند و یادآور تبهکاری های وابستگان به رژیم پلید برای بخش سترگی از توده های مردم ایران بشمار می رود از سایه روشن برخوردار است؛ نخواستم آن را نقطه چین کنم. آماج سخن وی از آنچه «روشنفکری» نامیده نیز بگونه ای کمابیش روشن، بخشی از روشنفکران فرصت طلب و بوقلمون سرشتِ لایه های میانگین به بالای جامعه را دربرمی گیرد.

با این همه، آنچه در این یادداشت کوتاه چشمم را گرفت، سمتگیری رویهمرفته درستِ اجتماعی و سیاسی و دستیابی آن به رده ای از شناخت نزدیک به دانشورانه در زمینه های یادشده است؛ نکته ای که از دید من باید بیش از پیش از سوی نیروهای چپ راستین برای از میان برداشتن یکی از نارسایی های بزرگ چندین دهه دامن زده شده از سوی رژیم در ساخت و پرداخت خط آتشی ساختگی میان نیروهای «خودی» و «ناخودی»، در پهنه ی کار و کردار بدیده گرفته شود.

ب. الف. بزرگمهر ۱۷ بهمن ماه ۱۳۹۵

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!