«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۵ بهمن ۱۹, سه‌شنبه

چه کسی برای خود وی درخواست بخشش خواهد کرد؟

در خبرها آمده بود که رهبر دَبَنگ رژیم دزدان اسلام پیشه، برای دومین بار بر مزار «اُم الفساد و المفسدین» اکبر نوقی بهرمانی رفته و برای وی از الله درخواست بخشش و مهربانی نموده است. گویی، بار نخست، الله درخواست وی را بگوش نگرفته بود! کسی که خود نیز در همه ی تبهکاری های بزرگ و کوچک انجام شده از آن میان کشتار زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ دست داشت و سخنان "دلسوزانه" اش درباره ی چگونگی کشته شدن این و آن که در موردی، کشتار ددمنشانه ی فروهر و همسرش با چاقو را نیز دربرمی گیرد، پیش و بیش از هر چیز دیگر، نشانه ی کوشش وی برای شستن دست خویش از آن تبهکاری ها و ناسرراست، انداختن آن به گردن «اُم الفساد والمفسدین» است که مدتی پیش، کونِ لخت و بی مغز* به بارگاه الله شرفیاب شده است! به این ترتیب، این پرسش بر جای می ماند:
چه کسی برای خود وی درخواست بخشش خواهد کرد؟

ب. الف. بزرگمهر ۱۹ بهمن ماه ۱۳۹۵

* مرگ مغزی، گویا به شَوَندِ خفگی در استخر! من نمی دانم و این را هم باید به عنوان پرسش دینی بشمار آورد که آن دو فرشته: «نَکیر و مُنکَر» در اینگونه موردها چه خاکی به سر خود خواهند ریخت؛ مگر آنکه پیش از مرگ مغزی و بیرون از چارچوب قراردادی شان، بیرون از گور بر چنین رفتگانی که هنوز نرفته اند، پدیدار شوند و پرسش های شان را پی گیرند! خود الله نیز با همین دشواری روبروست؛ گرچه، چنین پدیده ای برای چنان تبهکارانی، بخودی خود امتیازی بشمار می آید که از پاسخ به پرسش های این یا آن فرشته و حتا خود الله بگریزند یا دستِ بالا، چیزی هذیان آمیز و ناهماوند بر زبان آورند که بجای دوزخ، روانه ی تیمارستان شان کنند:
ـ ما کِی به شما فرمودیم که به نام ما این همه آدم در کشور خودت و بیرون از آنجا سر به نیست کنی؟!

ـ شام کوفته برنجی و شلغم داشتیم! حیف ...

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!