«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۵ اسفند ۷, شنبه

خوب! همین را می خواستی الدنگ؟!

اینگونه رژیم حرامزاده جوان ها را جان به سر و از زندگی سیر می کند ...

دیروز جوانی نوشته بود:
مرگ بر زندگی! و دیگران و دیگرانی که هر یک بگونه ای از اوضاعی که دزدان و تبهکاران فرمانروا برای مردم پدید آورده اند، جان به سر و درمانده شده اند. امشب، متن زیر را می بینم و من هم داغ می کنم و سرسام می گیرم:
«دیگه نمیدونم چی خوبه چی بده. دیگه نمیدونم چکار باید بکنم. دیگه نمیدونم باید چه حرفی رو بزنم و چه حرفی رو نه. دیگه نمیدونم چه واکنشی در مقابل حرف و رفتار دیگران باید انجام بدم. دیگه قدرت تشخیص ندارم. فقط میدونم باید صبر کنم؛ اما اونم نمیدونم چطوری. دیگه چیزی شاد یا ناراحتم نمی کنه. هرروز و شب رو تکرار می کنم. اصلن، تهی شدم؛ تهی ...» از «گوگل پلاس»

با خود می اندیشم:
آن مردک الدنگ، درست همین را می خواهد. از یکسو گروهی منگ که هاژ و واژ و با دهانی باز به بیانات* ملوکانه گوش فرا می دهند و از سوی دیگر، گروه بسیار بزرگ تر و میلیونی جوانانی که همه ی درها را بروی خویش بسته می یابند؛ آنهم در شرایطی که جلوی دیدگان شان، بوزینه های منگ و کودن به هر چیزی دست درازی می کنند؛ هر جا دست شان رسید، می ربایند و همزمان با هر پدرسوختگی، نمایش اسلام پیشگی شان نیز براه است. خوب! هر کس که باشد به سرش می زند؛ دیوانه می شود یا بسان نمونه ی بالا، نیروی بازشناخت خوب و بد و اینکه چکار باید بکند یا نکند را از دست می دهد.

خوب! همین را می خواستی الدنگ؟! یک بابصیرت در آن بالا که بجای همه می اندیشد و تصمیم می گیرد و هرگاه که گندِ کار در آمد نیز به گردن این و آن بی بصیرت می اندازد ...

ب. الف. بزرگمهر هفتم اسپند ماه ۱۳۹۵

* این «بیانات» را با صدای بم و زنگدار خری بخوانید! صفایش بیش تر است.

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!