«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ دی ۱۷, پنجشنبه

اگر او شیخ نمیر بود، این یکی شیخ بمیر است!

«مردم به طور قطع یکی از چهره‌های محبوب و صادق و نافع را در این زمان آقای مهندس میرحسین موسوی می‌دانند چون از سابقه او و دیانت او و سیاست او و صداقت او به خوبی آگاه هستند. چطور می‌توان او را از قلوب مؤمنین و متدینین و حق جویان و آزاده خواهان بیرون کرد؟ آیا با چهار تا شعار صدا و سیمای مامور و سپاه بی‌توجّه به حقوق مردم و قوّه قضائیه غیرمستقل و مجلس آن‌چنانی ... می‌توان آنها [میرحسین موسوی و مهدی کروبی] را از دل‌ها بیرون کرد؟
...
آیا تمام گرفتاری ملّت از همین بی‌توجّهی شورای نگهبان و قوّه قضائیه تابع و غیر مستقل نیست؟ از همین نظارت استصوابی نیست؟ از همین افراد غیرمطمئن و به فرموده امام [آیت‌الله خمینی] انجمن حجّتیه‌ای که جز در فکر ضربه زدن به نظام مقدّس جمهوری اسلامی نیستند نیست؟ این نظام به چه فکر می‌کند؟... با این روش، سپاه و قوّه قضائیه و شورای نگهبان و … از محسنین یا ابرار یا صابرین هستند؟ مردم به چه چیز دل خوش کنند؟ به دروغ و تهمت و ناسزا؟!»
برگرفته از «آیت‌الله دستغیب خواستار عذرخواهی حکومت ایران از مردم شد»، «رادیو فردا»، ۱۶ دی ماه ۱۳۹۴

کاری به اندازه ی درستی یا نادرستی سخنان این «نشانه خدا» در این یا آن باره ندارم؛ ولی می پندارم، چنانچه به گوش «شتر بابصیرت نظام» برسد با کینه ای دو چندان۱ و آرزویی بر دل با خود خواهد گفت:
اگر او شیخ نمیر بود، این یکی شیخ بمیر است!۲

ب. الف. بزرگمهر   ۱۷ دی ماه ۱۳۹۴

پی نوشت:

۱ ـ بگمانم چگالی کینه در خون این شتر (برخلاف سایر شترها و جانداران دیگر) را می توان چون «آدرنالین» و سایر آخشیج های خون اندازه گرفت!

۲ ـ این نیز بماند که آن «شیخ نمیر» مُرد؛ ولی این یکی به آسانی سر به نیست کردنی نیست؛ نمی توان دعوتش کرد و قهوه ی قجری جانانه به خوردش داد و از آنجا که چون سایر همپالکی هایش، چندان از جایش نمی جنبد، تصادف رانندگی با کامیون و تریلی یا سرنگونی هواپیما نیز چندان بکار نمی آید؛ گرچه هم اندیشی با برادران «داعش» را نباید از دیده دور داشت.

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!