«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ بهمن ۷, چهارشنبه

منم بودم؟ من هم بودم، مگه نه؟!! من هم بودم هاااااا ...

من نمی دونم چطور باید به امثال من حالی کنند؟!

بابا یک انتخابات اصولی قراره بین اصولگرایان برگزار بشه. دنبالِ بود و نبودِ کی می گردی تو این بلبشو؟

چرا عینهو بچه هایی که موقع دیدن عکس های عروسی بابا و مامان ها فریاد میزنن:
«منم بودم؟ من هم بودم، مگه نه؟!! من هم بودم هاااااا ...»، جاروجنجال می کنید؟ ... خوب! باشه، شماها هم بودین؛ خوابیده بودین ...

چرا نمی فهمی که بنا به طبیعت و ماهیتت، نمیتونی اینطور مواقع باشی ... خلاص!

پ.ن: عکس رو بخاطر هوای برفی که ازش محرومیم گذاشتم؛ مشغول الذمه ای فکر دیگه ای کنی!

از «گوگل پلاس» با اندک ویرایش درخور در نشانه گذاری ها از اینجانب؛ برنام را از متن برگزیده ام.   ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!