«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ دی ۳۰, چهارشنبه

می ندانم خطرِ دوزخ و سودای بهشت

هر کجا خیمه زنی، اهلِ دل آنجا آیند

اخترانی که به شب در نظرِ ما آیند
پیش خورشید محالست که پیدا آیند

همچنین، پیش وجودت همه خوبان عدمند
گرچه در چشم خلایق، همه زیبا آیند

مردم از قاتل، عمدا بگریزند به جان
پاکبازان برِ شمشیر تو عمدا آیند

تا ملامت نکنی طایفه رندان را
که جمال تو ببینند و به غوغا آیند

یَعلَم الله که گر آیی به تماشا روزی
مردمان از در و بامت به تماشا آیند

دَلق و سجاده ی ناموس به میخانه فرست
تا مریدانِ تو در رقص و تمنّا آیند

از سر صوفی سالوس، دوتایی برکش
کاندر این ره، ادب آنست که یکتا آیند

می‌ندانم خطرِ دوزخ و سودای بهشت
هر کجا خیمه زنی، اهلِ دل آن جا آیند

آهِ سعدی، جگرِ گوشه نشینان خون کرد
خرم آن روز که از خانه به صحرا آیند

شیخ اجل سعدی شیرازی

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!