«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ مهر ۲۸, سه‌شنبه

آمدیم حلق مان را تنگ کنیم ...

بعله کاکا! جونم برات بگه؛ همه جور زندگی دیده بودیم، این رنگی شو نه:
زندگی سُرُمی یا فوتوسنتزی!

دیگه آدم باید همه جورشو تجربه کنه. با بچه هام رفتیم دکتر، گفتیم آقا دکتر، معده های بچه هام و خودمُ   ازاین حلقه های سرِ معده واسمون بذار، نون کمتر بخوریم. گفت باشه.

کاکا گوش تا گوش نشستیم به ردیف. دستگاه آورد، با هزار زحمت کرد تو حلق خشک مون! پایین که رفت، هی حلقه می گذاشت: تِلپ ... درینگ ... تلپ ...

دستِ آخر، خسته شد؛ دست از کار کشید. گفت آقا این حلقه ها ساخت خارجه؛ استاندارد داره ... شما خودت و بچه هات، معده هاتون چنان جمع شده که لوله گوارش عین انگشت و حلقه انگشتری شده. این حلقه ها براتون گشاده ...

با خودم گفتم: ای بخت‌ نامراد! آمدیم حلق مان را تنگ کنیم؛ یک ویزیت هم ضرر کردیم ...

ک. ع.

از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ برنام را از متن برگرفته ام.    ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!