«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ مهر ۲۸, سه‌شنبه

به این که عدالت اجتماعی نمی گویند!

«عدالت برای این است که انسان به حق خود برسد ... نباید یک عده از آزادی بیان برخوردار نباشند و برخی برای گفتن حرف خود مشکل داشته باشند.
...
همه باید از امکانات موجود در کشور بهره ببرند نه اینکه یک عده از رانت برخوردار نباشند و عده ای با استفاده از رانت به مال و ثروت فراوانی دست یابند.
...
عده ای با پیش کشیدن سوسیالیزم و کمونیسم از شعار عدالت استفاده ابزاری کرده و بیش از یک قرن مردم را در بند کشیدند .
...
یک عده لیبرال های وابسته به سرمایه داری در داخل کشور دنبال بی عدالتی در توزیع ثروت هستند که ما اینها را قبول نداریم.»

"فراز"هایی برگرفته از گفته های آخوند هادی خامنه ای، «دبیرکل مجمع نیروهای خط امام» در گردهمایی عزاداران حسینی ـ همدان:
«عدالت بخشنامه ای ارزشی ندارد»، ۲۸ مهر ماه ۱۳۹۴

سخنان این آخوند با نادیده گرفتن هر فرنامی که برای خود و دار و دسته اش برگزیند، بخوبی و بگونه ای بازشناختنی (کاراکتریستیک)، نمودار شیوه ی اندیشگی دامنه ی گسترده ای از نیروهای پیرامون رژیم تبهکار اسلام پیشگان از "اصلاح طلبان" نم نم باران خواه گرفته تا خوش چُسان دلواپسِ با پای راست به آبریزگاه رو بوده، نگرانی شان در کوتاه شدن دست شان از بهره مندی های (منافع) چپاول درآمدها و دارایی های ایران را بازمی تابد.

نیک که نگریسته شود، ستیز میان این دامنه ی هنوز کمابیش گسترده که دنباله های آن بخش های نازکی از لایه های اجتماعی میان به بالای ایران را نیز دربرمی گیرد با هسته ی بنیادین کلان سرمایه داری بازرگانی و بزرگ زمینداران و تیولداران فرمانروا بر سیاست و اقتصاد ایران، نه بر سرِ حقوق و بهره مندی های توده های مردم ایران که بر سر گرفتن سهمی بیش تر و چرب تر از داد و ستدهای خورد و برد با خداوندان جهان سرمایه امپریالیستی است که بورژوازی لیبرال و وابسته ی (کمپرادور) ایران، هرچه بیش تر بر آن چنگ انداخته و می اندازند.

چنانچه سخنان وی را پی گرفته، آن را با هماوندی های جهان جانوران ـ تنها به عنوان یک انگاره و نه بیش از آن ـ بسنجیم، اینچنین از آب در خواهد آمد:
حتا گرگ ها و سایر درندگان شکاری چون شیر و ببر و پلنگ، حق کفتارها و کرکسان و روباهان و شغالان را بدیده گرفته، پس از نوش جان کردن بخش های خوب و خوشمزه ی شکار، پاره گوشت و استخوانی هم برای آن مردارخواران بر جای می گذارند؛ این ها نه تنها همه چیز کشور را با خداوندان خود در آنسوی جهان تاخت می زنند که سهم کوچکی هم برای ما نمی گذارند؛ زبانم لال، ناچار شده ایم بسان آن مرده خواران با چشمانی اشکبار به لاشه های آویخته از درختان با رشک و خشم بنگریم یا با پوزه های خود زمین های بسیاری را بکاویم و شخم بزنیم تا شاید تکه ی کوچکی از آن همه نعمت های خداداده را از زیر خاک بیرون بکشیم. به این که عدالت اجتماعی نمی گویند. ما خدای ناکرده، جانبدار سوسیالیزم و کمونیسم لعنت الله علیه نیستیم و نمی خواهیم با بهره برداری نابجا از شعار عدالت، مردم را به بند بکشیم؛ ولی، ببینید با ما چه کرده اید که ناچار شده ایم تا شعار عدالت سر دهیم؟! آیا این گناهی کبیره نیست که حتا اندک سهمی هم از ما دریغ می کنید؟! انشاء الله خدا از سر گناهان شما درگذرد و همگی ما ماشاء الله برادروار بر سر یک سفره بنشینیم.
   
ب. الف. بزرگمهر    ۲۸ مهر ماه ۱۳۹۴

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!