«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ آبان ۵, سه‌شنبه

طبقه کارگر، نیازمند حزبی انقلابی است!

فراخوانی است از حزب کمونیست کشوری کوچک در اروپا به همراهِ دعوت به شرکت در یک گردهمایی عمومی برای شنیدن چند سخنرانی و از آن میان، سخنرانی های نمایندگانی از حزب های کمونیست یونان و کوبا درباره ی آنچه با خطی درشت و برجسته نوشته شده است:
طبقه کارگر، نیازمند حزبی انقلابی است!

هنگامی که چشمم به شعار بالا افتاد، کمی گیج شدم و از خود پرسیدم:
آیا درون آن حزب، دوگانگی پیش آمده و گروهی خواهان در پیش گرفتن سیاستی دیگر، راه خود را از کهنه رفیقان خویش جدا کرده اند؟ یا شاید با آماجی دربرگیرنده تر، شرایط سیاسی و اجتماعی جهان را نشانه گرفته است؟ و به این ترتیب، چرا فراخوان برای گردهمایی عمومی؟! ...

این پندارها و پرسش ها که در یک آن با یکدیگر به مغزم یورش آورده بودند، همگی نادرست بودند. این فراخوان از سوی رهبری یکپارچه ی آن حزب، دستینه شده و به این ترتیب، نشانه ای از یک دگرگونی یا دستِکم گرایش به دگرگونی در خط مشی سیاسی سال ها جاافتاده ای است که آن حزب و نمونه های آن در برخی دیگر از کشورهای اروپایی را به پذیرش شرایط اجتماعی و سیاسی گرانبار شده از سوی سرمایه امپریالیستی که در این کشورها بویژه دست بالا دارد، وادار نموده و گونه هایی از خمودی و "جنبش" در چارچوبی بسته را پی داشته است. با یادآوری یکی دو گفتگوی تلفنی با سردبیر روزنامه ی ارگان آن حزب در گذشته ای نه چندان دور با خرسندی می اندیشم:
خوب! تکانه ی یونان و هم اینک در پرتغال و تا اندازه ای اسپانیا و جاهای دیگر، گرچه در خود آن کشورها هنوز دستاوردهای چشمگیری به سود نیروی کار و زحمت به همراه نیاورده، کار خود را کرده و موج آن به اینجا نیز رسیده است. چه خوب! نخستین گام برای یک سمتگیری شایسته برداشته شد:
طبقه کارگر، نیازمند حزبی انقلابی است ...

خرسندی پدید آمده، دیری نپایید و با یادآوری اوضاع ایران و شرایط بسیار سخت و ناگوار توده های مردم که بیش تر به دست و پا زدن میان مرگ و زندگی می ماند با رگه ای از تلخکامی همراه شد. شرایطی که در آن نه تنها طبقه کارگر که بخش سترگی از زحمتکشان پیرامون آن طبقه ی پیشاهنگ نیز به مرگ گرفته شده اند تا نابود شوند؛ تب کردنی در کار نیست و جایی نیز برای آن نمانده است. توده ی مردمی که با همه ی کمبودها و نارسایی ها به میدان پیکار طبقاتی گام برمی دارند و نیازمند حزبی انقلابی با رهبری آگاهانه و آماجمند برای دستیابی به پیروزی و بیرون کشیدن کشور از منجلابی است که رژیم تبهکار اسلام پیشگان پدید آورده است؛ حزبی که هنوز کم ترین نشانی از آن نیست. آری! طبقه کارگر، نیازمند حزبی انقلابی است!

ب. الف. بزرگمهر   پنجم آبان ماه ۱۳۹۴ 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!