«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۱ دی ۲۷, چهارشنبه

حکم فراقانونی منصوره بهکیش را از میان بردارید!


متن بیانیه ی «مادران پارک لاله»:
همیشه دیده شده وقتی موجودی در باتلاق می افتد برای ماندن تقلا می کند، مدام دست و پا میزند و به هر دستاویزی می آویزد تا بلکه نجات یابد غافل از آن که هر چه بیشتر تلاش کند بیشتر فرو رفته و به مرگ نزدیکتر می شود. این حکایت حکومت جمهوری اسلامی ایران است، بار دیگر تنور آدم سوزی را گرم کرده است، مادرانی را که کودک شیرخوار و نوپا دارند همراه فرزندشان به اسارت می گیرد، هر روز بر شمار زندانیان سیاسی می افزاید، عده ای از آنان را در زیر شکنجه از بین می برد و ناجوانمردانه بر آنانی که بیمار هستند فشار می آورد، و چه بی شرمانه به این جنایات دست می زند.

این بارحاکمان قصد دارند حکم ضد انسانی و فرا قانونی زندان را در مورد منصوره بهکیش به اجرا در آورند. در تاریخ ۹ دی از اجرای احکام اوین با وی تماس می گیرند تا خود را برای اجرای حکم معرفی کند. چهار روز بعد اخطاریه ای برای ضامن های او آماده می کنند و در تاریخ ۲۰ و ۲۱ دی ماه اخطارنامه ها را به درب منزل ضامن ها می برند و بدون اینکه آنها در منزل باشند و نامه را تحویل بگیرند، "نامه بر" آن ها را امضا کرده و درون خانه ها می اندازد و ۲۴ دی منصوره خبردار می شود که ضامن های اش را برای اجرای حکم تحت فشار قرار داده اند. مطابق این اخطاریه، منصوره بهکیش حداکثر تا ۱۰ بهمن مهلت دارد تا خود را برای گذراندن حکم غیرقانونی ۶ ماه حبس تعزیری و ٣ سال و نیم حبس تعلیقی به اداره اجرای احکام معرفی کند.

منصوره، زنی چون کوه استوار، که با وجود تمام ناملایمات این سی و سه سال (کشته شدن شش تن از اعضای خانواده اش در سال های سیاه دهه ۶۰ تنها و تنها به جرم دگراندیشی) و از دست دادن پدر مهربانی که تاب تحمل این همه داغ را نداشت، هم چنان به پشتیبانی از صبورترین مادر این سرزمین، مادر بهکیش، ایستاده و دادخواه این همه ظلم و بیداد است. این در حالی است که منصوره پرستاری از مادر بیمارخود را نیز به عهده دارد. مادری که با سن بالا هم چنان دادخواه فرزندانش است.

منصوره سی و چند سال است که برای طبیعی ترین حق خود به عنوان یک خانواده داغدار و آسیب دیده، حکومت جمهوری اسلامی را مورد پرسش قرار می دهد که چرا آنها را کشتید؟ به چه جرمی کشتید؟ چرا جنازه آنها را تحویل ندادید؟ چرا محل دقیق دفن آنها را اعلام نمی کنید؟ چرا وصیت نامه شان را تحویل نمی دهید؟ چرا اجازه برگزاری مراسم آزادانه نمی دهید؟ چرا دایم برای رفتن به خاوران خانواده ها را مورد اذیت و آزار قرار می دهید؟ چرا درب خاوران را می بندید؟ و ... هم چنان پیگیر و پیگیر است و سال هاست که ماهی دوبار به خاوران می رود تا همراه دیگر خانواده ها آنجا را گل باران کند و یادشان را زنده نگاه دارد.

او هم چنین غیر از دادخواهی خانواده خودش، همراه با مادران خاوران و «مادران پارک لاله» دادخواه تمامی مادران و خانواده های آسیب دیده در جمهوری اسلامی بوده است و با صدای بلند نیز همواره اعلام کرده است که تمامی آسیب دیدگان خانواده من هستند و با آنها همدردی می کنم و پشتیبان شان هستم. و به دلیل همین پایداری و پیگیری اش، دایم مورد اذیت و آزار وزارت اطلاعات و نیروهای امنیتی بوده است و بارها و بارها احضار و بازداشت موقت شده، خانواده اش را تحت فشار قرار داده اند، از تابستان ٨٨ از کار اخراج شد، در اسفند ٨٨ پاسپورت اش در فرودگاه ضبط و ممنوع الخروج شد و عملا در طی این مدت او را بیرون از زندان به بند کشیده اند. حال این وضعیت راضی شان نکرده و می خواهند او را به زندانی کوچک تر ببرند.

سیاه اندیشان بر این تصور هستند که با این کار مهر سکوتی بر لب های او خواهند زد. غافل از آن که نه تنها منصوره ساکت نمی شود، بلکه هزاران منصوره دنباله رو او و دادخواه بی عدالتی سی و چند ساله حکومت اسلامی هستند و می شوند.

آری ای بی شرمان جزم اندیش، بیهوده آب در هاون می کوبید. پس به خود آیید و در این لحظات آخر اینقدر دست و پا نزنید و با آرامش به پیشواز مرگ لاجرم خود بروید.

ما «مادران پارک لاله» به جمهوری اسلامی هشدار می دهیم، به جای اعتراف و پاسخ به پرسش های دادخواهان، باز تکرار جنایت نکنید، بدانید که بالاخره روزی باید پاسخ گوی تمامی خانواده های داغدار و آسیب دیده در طول حکومت خود باشید. ما مصرانه می خواهیم که هر چه سریع تر حکم فراقانونی منصوره بهکیش را لغو کنید.

«مادران پارک لاله ایران»                               ۲۶ دی ماه ۱٣۹۱

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!