«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۰ دی ۹, جمعه

شبکه های اجتماعی، عرصه مهمی در نبرد طبقاتی ـ بخش سوم


سازماندهی جعلیات 
کسانیکه با دقت شبکه های اجتماعی را در میان ایرانیان تعقیب کنند، با کشفیات جالبی روبرو می شوند. در شبکه های اجتماعی، سازمانهای سیاسی ایرانی کم و بیش فعالند. در کنار این سازمانها شما با سازمانهای جاسوسی و امنیتی نیز روبرو هستید که به زبان فارسی می نویسند. کادرهای آنها احتمالا در واشنگتن، تل آویو، لندن و برلین نشسته اند. آنها به عنوان ایرانی با نام مستعار و تصاویر جعلی فعالند و سیاست معینی را که در اختیار آنها گذارده اند، به یکباره با یک هجوم و سازمان یافته به درون «فیس بوک» می آورند تا افکار عمومی بسازند. در کنار این دو دسته، طبیعتا طیف گسترده ای از ایرانیان وجود دارد که به  علت علائق دیگری به داخل «فیس بوک» آمده اند.

فعال ترین جریانات سیاسی ایران در «فیس بوک» که به صورت سازمان یافته و گروهی و با مسوول گروه که کنترل اعضاء را داشته و به موقع سر بزنگاه خود را می رساند، سازمان مجاهدین خلق ایران است. سیاست این سازمان در زیر پوشش مبارزه با جمهوری اسلامی هماهنگی کامل با سیاست امپریالیستها و صهیونیستها دارد و تنها نظریات آنها را در «فیس بوک» تائید و پخش می کنند. رهبری سازمان مجاهدین خلق، دارای مشتی مرید است که با نامهای گوناگون و جعلی در «فیس بوک» فعالند و سه شیفته کار می کنند. شناخت آنها بسیار راحت است، زیرا هم به صورت روشن و هم بطور ضمنی از سازمان مجاهدین خلق و سیاست های آنها حمایت کرده و هم از مبارزه بر ضد اسرائیل و آمریکا پرهیز می کنند. آنها ضمنی هوادار تحریم اقتصادی ایران و تجاوز به خاک ایران هستند، ولی از روی بزدلی که در میان مردم افشاء شوند، در این عرصه دوپهلوگویی و فرار از موضع گیری را سیاست خود قرار داده اند. این سازمان نقش بسیار ارتجاعی در «فیس بوک» ایفاء می کند و حاضر است برای نابودی آخوندها، ایران از بین برود. آنها کارزاری برای حمایت از اسرای بازداشتگاه اشرف راه انداخته اند که هدفشان نجات جان این اسراء نیست که تبلیغات گسترده ای علیه رژیم جمهوری اسلامی و رژیم عراق در عین دفاع از امپریالیستها و صهیونیستها بطور ضمنی است. اگر کسی جان انسانها برایش ارزش داشته باشد باید در درجه نخست سعی کند که آنها را از تیر رس دشمن دور کند و به محیط امن بیاورد و نه اینکه کارزار تبلیغاتی راه بیاندازد تا این اسراء در عراق تحت حاکمیت مجاهدین خلق بمانند و دولت قانونی عراق حق نداشته باشد به اعمال قانونی حق حاکمیت خویش بپردازد. برای آنها جسد مجاهدین بیشتر فایده دارد تا زنده آنها. شما این نوع تبلیغات را در «فیس بوک»های مریدان مجاهدین بروشنی می بینید. سخن بر سر حمایت از حقوق انسانی و محکومیت رفتار وحشیانه رژیم جمهوری اسلامی و یا دولت عراق نیست، سخن بر سر اعمال حق حاکمیت مجاهدین با جنجال تبلیغاتی در عراق است که این سیاست طبیعتا و نتیجتا به برخورد و کشتار منجر می شود و نیاز به دارا بودن هوش خارق العاده نیست. شما این سیاست را در «فیس بوک» براحتی تعقیب می کنید. سازمان مجاهدین از جمله سازمانهایی است که علیرغم اینکه برای فریبکاری به گذشته افتخار آمیز این سازمان و رهبران شهید و بخون خفته ضد امپریالیست و ضد صهیونیست این سازمان اشاره می کند، ولی کلمه ای در مورد امپریالیسم و افشاء سیاستهای آنها در افغاستان، عراق، لیبی، سوریه، لبنان و فلسطین نمی گوید. آنها همان سیاست صهیونیستها و امپریالیستها را در منطقه و جهان تبلیغ می کنند.  تمام آماج حمله آنها رژیم جمهوری اسلامی است تا با تکیه بر جنایات این رژیم، همه جنایاتی را که در جهان اتفاق می افتد تبرئه کنند و از کنارش بگذرند. آنها علیه مصالح ملی ایران از جمله حق مسلم ایران در غنی سازی اورانیوم تبلیغ می کنند. سازمان مجاهدین به عنوان دست دراز شده امپریالیسم و صهیونیسم در منطقه عمل می کنند و سیاست آنها در «فیس بوک» نیز بازتاب همین سیاست است.

بخش فعال دیگر حزب کمونیست کارگری است که این حزب مانند مجاهدین از مبارزه بر ضد امپریالیسم و صهیونیسم طفره می رود؛ ولی در عوض خودش را پشت اسلام ستیزی برای کمک به اسرائیل پنهان می کند. این حزب ارتجاعی به عنوان دست دراز شده اسرائیل هدفش فقط مبارزه با مردم فلسطین و لبنان و تائید استعمار و تجاوز و اشغال است. آنها نیز از تحریم اقتصادی ایران و گرسنگی دادن به مردم ایران و تجاوز به ایران حمایت می کنند و مدافع سیاست جرج بوش در «فیس بوک» هستند. در کنار این سیاست، آنها با علم کردن کارزارهای مصنوعی مبلغ مفاهیم بورژوا لیبرالی بوده و مفاهیم اجتماعی را از مضمون طبقاتی آن جدا می سازند و این نظریات ارتجاعی را در «فیس بوک» توسط عمال خود تبلیغ می کنند. آنها چهره مدرن و هوادار آزادی جنسی بخود می گیرند و مبارزه آنها با دین تنها جنبه توهین آمیز و نفرت انگیز دارد و نشان می دهد که اعضاء و مریدان بی خبر این دارو دسته اسرائیلی چقدر از روحیات و مردم و فرهنگ ایران بی خبرند.

مشتی سلطنت طلب سازمان یافته نیز، با استدلالات عقب مانده و بت پرستانه در «فیس بوک» فعالند که می خواهند مجددا رژیم سلطنتی را در ایران بروی کار بیاورند و برای پوشاندن چهره مزدور و کریه شان گاه و گداری از مصدق نیز تجلیل می کنند. آریا پرستی و نژاد پرستی و تبلیغ شونیسم آریایی از مختصات این بیچارگان است.

قطب مقابل آنها «ناسیونال شونیستها»ی ملت های اقلیت است که هوادار تجزیه ایران هستند و نفرت ملی را تبلیغ می کنند. این عده دوستان آمریکا، اسرائیل و جمهوری آذربایجان هستند و تبلیغاتشان ضد ایرانی و خائنانه است.

در کنار این عده «سبز»ها و «جمهوریخواهان»  و «اکثریتی» ها هستند که در پی ایجاد جبهه متحد با میر حسین موسوی و کروبی و شرکت در انتخابات آتی هستند. اینکه تلاش آنها به کجا بکشد، هنوز روشن نیست؛ ولی سیاست آنها تبلیغ سیاستهای اصلاح طلبانه است و در مورد صهیونیسم و امپریالیسم سکوت محض می کنند؛ چون خود می دانند در غیر این صورت نمی توانند از رادیو بی بی سی، رادیو زمانه، صدای آمریکا و رادیو فردا و ... استفاده کنند.

البته خود اصلاح طلبان نیز در «فیس بوک» فعالند ولی بدور خودشان به علت بی دورنمایی چرخ می خورند و نمی توانند به کسی خط مشی روشنی را پیشنهاد کنند. آنها نیز از برخورد به صهیونیسم و امپریالیسم خودداری می کنند.

البته جبهه بزرگ ضد انقلاب را باید به جبهه ««اپوزیسیون»» خود فروخته ی همدست اسرائیل و آمریکا، «اپوزیسیون» مصالحه جو، «اپوزیسیون» لیبرال و دوست آمریکا از یک سو نیروهای نقابدار رژیم جمهوری اسلامی در «فیس بوک» تقسیم کرد.

در کنار این سازماندهی ها متاسفانه نیروهای صمیمی براندازی و ضد امپریالیست و ضد صهیونیست قرار دارند. درجه فعالیت آنها نسبت به جبهه انقلاب در «فیس بوک» ضعیف است و متاسفانه جز پراکنده گویی کاری از پیش نمی برند. آنها ابتکار عمل را برای تبلیغ یک سیاست راهبردی دارا نیستند؛ فقط کارشان واکنش نسبت به سیاستهای دیگران است. حتی با درگیری بازده کار خویش را به حداقل می رسانند.

«فیس بوک» و اسرائیل
نشریه نیمروز به تاریخ ١٢ آذر ١٣٨٩ از جاسوسی مقامات امنیتی اسرائیل در زندگی خصوصی مردم اسرائیل خبر می دهد.

«ارتش اسرائیل برای کسب اطلاعات در مورد پیشینه مذهبی زنانی که برای معافیت از خدمت سربازی عذر دینی می آورند از «فیس بوک» استفاده می کند تا در مورد زندگی و عادات آنها اطلاعات بیشتر به دست آورد.

به گزارش شبکه خبری بی بی سی پس از آنکه حدود هزار نفر از شهروندان زن اسرائیل مدعی شدند که پیرو یهودیت ارتدوکس هستند ارتش اسرائیل از طریق «فیس بوک» و به دست آوردن اطلاعات مربوطه به نحوه زندگی آنها، کشف کرده که این افراد دروغ گفته اند.
...
ولی اکنون ارتش اسرائیل با کسب اطلاعات از طریق «فیس بوک» می تواند این ادعاعا را بررسی کرده و صحت یا سقم آن را تشخیص دهد. یک افسر ارشد ارتش اسرائیل گفت که آنها با بررسی صفحه اشتراک برخی از این زنان متوجه شده اند که آنها به شیوه ای غیر پوشیده لباس می پوشند و یا در رستورانهایی که مخصوص یهودیان ارتدکس نیست غذا می خورند. به گزارش شبکه خبری «بی بی سی» برخی دیگر از این زنان به خاطر شرکت در مجالس میهمانی در غروب و شب جمعه که قاعدتا مخالف سنتهای یهودیان ارتدوکس است و انعکاس این مهمانی ها در صفحه «فیس بوک» خود مورد شناسایی قرار گرفتند.

آمار اینطور نشان می دهد که حدود ٣۵ در صد از زنان جوان در اسرائیل به بهانه اعتقاد به یهودیت ارتدکس به خدمت سربازی نمی روند ولی ارتش این کشور حدس می زند که هزاران نفر از آنها در عالم واقعیت افراد سکولار و در نتیجه مشمول خدمت سربازی هستند.»

«فیس بوک» برای قدرتهای حاکمه وسیله ای شده است تا شهروندان خویش را کنترل و هدایت کنند. این کنترل در تمام کشورها به صورت مستقیم و مکانیکی و یا از طریق نرم افزارها و یا از طریق ایجاد افکار عمومی و جهت دهی فکری، صورت می گیرد. هیچ کشوری در این زمینه مستثنی نیست. «فیس بوک» ابزاری در خدمت طبقات حاکمه است.

عمال رژیم جمهوری اسلامی در شبکه های اجتماعی
رژیم جمهوری اسلامی در این مبارزه ابتکار عمل را از دست داده است. آنها که تصورشان بر این بوده و هنوز نیز هست که همه چیز را می توانند با نیش چاقو و اعدام و شکنجه حل کنند، پستهای الکترونیکی فعالین حقوق بشر را کنترل کنند، رایانه های آنها را بدزدند، از تماسهای ماهواره ای جلو گیرند و با صدها قانون ممنوعیت عرفی و شرعی به میدان آیند، طبیعتا از اتخاذ یک سیاست راهبردی و رودستی که دارند از این طریق می خورند، عاجز بوده اند. این مبارزه طبقاتی، یک مبارزه مدرن است و باید از سد افکار عقب مانده قرون وسطایی گذشت و آنها را شکست و بدور افکند. رژیم جمهوری اسلامی هنوز قادر نشده است یک سیاست راهبردی در این عرصه تنظیم کند.

روزنامه «روزگار» از نخستین گردهمایی فعالان حزب اله سایبری با حضور نیروهای بسیج و حزب اله خبر می دهد. دویچه وله در گزارش خودش می آورد:
«بنیانگذاران حزب اله سایبری خود را باورمندان به ولایت فقیه می دانند که میزان کم موفقیت انفرادی شان در «جنگ نرم» در فضای سایبری علیه مخالفان و علیه "تهاجم فرهنگی"، آنها را به سازمانیابی و ارتباطات بیشتر سوق داده است. در گردهمایی یاد شده، از جمله دو شبکه اجتماعی گوگل پلاس و «فیس بوک» مورد بررسی قرار گرفتند. روح اله مومن نسب، مدیر واحد اینترنت مرکز رسانه های دیجیتال وزارت ارشاد در مورد بحث پیرامون گوگل پلاس گفت که این شبکه اجتماعی با دو نماد «پلاس» و «حلقه» فعالیت خود را آغاز کرده و به دنبال نوعی دین ستیزی است. او گفت «گوگل پلاس» جدیدترین فن آوری جاسوسی در شبکه اینترنت است.» مومن نسب گفت علامت "پلاس" را می توان در کلاه پاپ و پرچم نازی ها مشاهده کرد.". این گردهمایی ها تا زمانیکه با سیاست روشن و دورنمای سیاسی همراه نباشد محکوم به شکست است.

مامورین جمهوری اسلامی در «فیس بوک» در درجه اول در پی شناسایی افرادند تا آنها را با شناسایی، دستگیر کنند. مشتی از متشرعین مذهبیِ آنها، پرچم تبلیغات مذهبی را در «فیس بوک» بلند کرده اند و داستانهای جنایی پلیسی صحرای کربلا را نشخوار می کنند که طبیعتا برد آنچنانی ندارد. آنها همگی در موضع دفاعی قرار دارند و شما کسی را پیدا نمی کنید که بتواند با منطق و استدلال از عملکرد رژیم جمهوری اسلامی دفاع کند. اتهام جاسوسی و همدستی با دشمنان مردم ایران، گرچه به بخشی از جریانهای «اپوزیسیون» که با آمریکا و اسرائیل کار می کنند، نظیر مجاهدین خلق و حزب کمونیست کارگری و جریانهای «ناسیونال شونیست» کرد و آذری و یا دارو دسته سلطنت طلبان، می چسبد، ولی صرفا با برچسب اتهام، کاری از پیش نمی رود که باید این اتهام را با مدارک سیاسی و یا اسناد دیگری در این زمینه کامل کرد. در کنار آن، باید پاسخگوی بسیار اسناد دیگری که «اپوزیسیون» در مورد تجاوز به زندانیان، شکنجه آنها، نقض حقوق بشر و یا سرکوبها و فساد دستگاه منتشر می کند، بود و نمی توان از کنار آنها با هو و جنجال گذشت. مامورین رژیم نمی دانند در مورد تصاویر سرکوبها واقعی و یا حتی جعلی که منتشر می شود، چه بگویند. زیرا خودشان واقفند که این سرکوبها وجود دارد و آنوقت دیگر اهمیتی ندارد که درصد ناچیز جعلیات در این زمینه تا به چه حد باشد، چون در اصل قضیه تغییری نمی دهد. آنها نمی توانند مدعی شوند که پاره ای از این تصاویر و یا ویدیوها جعلی است که در آن صورت تایید کرده اند اکثریت این اسناد واقعی خواهد بود. این مشکل همه رژیمهای استبدادی است. آنها ناچارند سکوت کنند. آنها در مقابل نقض حقوق بشر سکوت می کنند؛ در مورد خزعبلات رهبران جمهوری اسلامی سکوت می کنند؛ در مقابل سرکوبها سکوت می کنند و البته در مورد افشای جنایات امپریالیستها و صهیونیستها سینه سپر می نمایند؛ ولی این کارشان به تنهایی برایشان موفقیت به ارمغان نمی آورد که به مبارزه ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی نیز صدمه می زند. بعد از فشارهای تبلیغاتی جهانی، لشگر «حزب اله سایبری» در ایران اعلام موجودیت کرد. آنها نه تنها به ضعف خود واقفند که با این لشگر درهم و برهم و قداره بند نمی توانند بر یورش ایدئولوژیک از بیرون چیره شوند و آن را خنثی نمایند؛ ولی به علت همان فقدان سیاست راهبردی در این عرصه با شکست کامل روبرو می شوند. با سلاح خرافات کسی نمی تواند به نبرد با استدلال و حقایق و واقعیات بپردازد. 

برگرفته ازتوفان، ارگان مرکزی حزب کارایران،  شماره  ١٤٢ دی ماه ١٣٩٠

این نوشتار در برخی جاها از سوی اینجانب ویرایش شده است.            ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!