«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ اسفند ۲۹, جمعه

به امید چنان روزی به پیشواز سال نو می روم!


امروز، واپسین روز سال ۱۳۹۳ است؛ سالی که با درد و رنج ها و کوچک شماری های بسیار مردم ایران، "نرمش قهرمانانه"، سرافکندگی و سرشکستگی رژیم تبهکار، دزد و فرسوده ی «ولایت» همراه بود.

کسی در «گوگل پلاس» نوشته بود:
«بگونه ای زیبا از آسمان سيل می بارد ...» گویا هوا در برخی جاها بارانی است؛ و من با خود می اندیشم:
... شاید جبران نابخردی ها و ناکارآمدی های مدعیان نمایندگانی اش در ایران تا سفره های آبی خشک شده نیز اندکی سیراب شوند؟!

... گرچه، نوبت ما که برسد، باید کاری هرکول وار و شاید بیش از آن به انجام برسانیم. اگر آن پهلوان افسانه ای، آب دو رودخانه را به آخوری به نام «اوژیاس» با شمار بسیاری گاو که سی سال پاک نشده بود، بست تا پلشتی های تلنبار شده آن را یکسره بشوید و از ناپاکی بزداید، ما نیازمند کوششی بیش از آن خواهیم بود تا خیمه و خرگاهی پلیدتر و ناپاک تراز آن آخور با همه ی جانوران درونش از خر و گاو گرفته تا گراز و بوزینه را به آب و آتش بسپاریم. هنگام آن دیر یا زود فرا خواهد رسید؛ سوخت و سوز نیز نخواهد داشت؛ گرچه نیازمند کاری پهلوانی و هرکول وار است؛ کاری که تنها از دست توده های مردم و در پیشاپیش آن ها طبقه کارگر ایران برخواهد آمد. به امید چنان روزی به پیشواز سال نو می روم.

ب. الف. بزرگمهر    ۲۹ اسپند ماه ۱۳۹۳

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!