«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۰ شهریور ۱۳, شنبه

مزرعه‌ای ناشناخته که سیم‌های خاردار می‌رویاند

کودکی‌ام
وسط صندوق‌خانه‌ای کوچک
بزرگ شد.

مزرعه‌ای ناشناخته
که سیم‌های خاردار می‌رویاند
و به جست و جوی نور شمعی
گردن می‌چرخاند.

کودکی‌ام زیاد کنار کودکی‌ام دوام نیاورد
هنگامی که سوراخ کوچک کف کفشم
دریچه‌ای شد
به روی جهان واقعیت‌ها.

واقعیت
اتاق کوچکی بود به نام ترس
شبیه روحی که به جسمم فشار می‌آورد
اتاقی که خانه صدایش می‌زدیم
و هر چقدر روزنامه‌های خیس را
به کنج دیوار‌هایش می‌چپاندیم
جا باز نمی‌کرد که نمی‌کرد.

با این حال
امنیت
در این زندان کوچک
میان پنج نفری که در پنج انفرادی بی‌دیوار
نفس می‌کشیدند
پرسه می زد
و دیوارها
که با هیچ عکس خانوادگی تزیین نشده بود
چه تکیه‌گاه محکمی بود.

میان کابوس‌های تهران
قد کشیدم
بی آنکه دست‌هایم به جایی منگنه باشد
و با لبخندی خشک نگریستم
به تمام مردانی که عشق را
در جیب کت هایشان برایم می‌آوردند.

نسرین رضایی

برگرفته از «تلگرام»   ۱۳ شهریور ماه ۱۴۰۰

برنام را از بوم برگزیده ام.  ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!