«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۵ دی ۱۸, شنبه

گوساله ای چون تو چگونه از کارخانه ی مادرت بیرون آمده ...

پیشکش به پرچم راهنمای* دزدان اسلام پیشه برای «خنده ای حلال»!

«نشانه خدا»: «عَلَم الهُدی» در نیایش آدینه ی مشهد (۱۷ دی ماه ۱۳۹۵) از آن میان، گفته است:
«زن، کارخانه‌ای است که خداوند خلق کرده است تا آدم ایجاد کند!»

... و من به یاد داستانی کهنه می افتم:
 آموزگار به مناسبت یا شاید بی هیچ مناسبتی برای دانش آموزانش از پیشرفت های فنی باخترزمین سخن می راند که بگمان بسیار در گاهنامه ای (بگمانم «سیاه و سپید») خوانده و اکنون همان را با آب و تاب بیش تر به خورد دانش آموزانش می دهد ...

آموزگار:
ـ در آنجا [باخترزمین] آنچنان پیشرفت کرده اند که از یک سو گاو به درون کارخانه برده می شود و بگونه ی خودکار از سوی دیگر کالباس و سوسیس آماده بیرون می آید ...

دانش آموز (با چشمی به آن پیشرفت های سر تا پا دروغ در آن هنگام و بیش تر برای خوشمزگی):
ـ آقا اجازه! برعکس آن چطور؟!

آموزگار:
ـ چرا می شود! از پدرت بپرس تا برایت بگوید گوساله ای چون تو چگونه از کارخانه ی مادرت بیرون آمده ...

ب. الف. بزرگمهر ۱۸ دی ماه ۱۳۹۵

* «پرچم راهنما» (یا «نماد راهنما») همان «عَلَم الهُدی» عربی است.
 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!