«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۵ آذر ۸, دوشنبه

حتا او دریافته، ولی شما سیگاری ها ...

خودمانیم! آیا آن چهره ی خندان و آن دندان های سپید با آن سیگار جور درمی آید؟ بگمانم نه تنها پاسخ منفی است که سخت توی ذوق می زند و تصویر را تباه می کند. می بایستی واژه ی سزاوارتری بکار می بردم؛ ولی ناچارم ادب را پاس بدارم! آه چه حرف های گنده گنده که به من یکی نمی آید ...

اگر به عنوان نمونه، چرچیل با آن چهره ی شش در چهار و سیگاری در دست بود، باز هم یک چیزی! دندان هایش را هم که تاکنون ندیده ام؛ ولی بگمانم زرد چرک رنگ بوده اند؛ سبیل هم که خوشبختانه نداشت؛ وگرنه به همین رنگ زننده درمی آمد.

از این ها که بگذریم، سیگار را با پیپ بسنجید! این یکی بگمانم زیانش کم تر است و از آن برجسته تر باکلاس تر هم هست؛ نمی بینید، آقا بیشعور خودمان هم پیپ می کشد؟! حتا او دریافته، ولی شما سیگاری ها ...

ب. الف. بزرگمهر    هشتم آذر ماه ۱۳۹۵ 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!