«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۵ آبان ۱۳, پنجشنبه

آقایان الله کرم! می بینید کار را به کجا کشانده اید؟! ـ بازانتشار

می گویند:
«آقا ولی» با جهان بالا پیوند دارد١ و گاهی با امام زمان نیز که وی به هر دلیل و انگیزه ای همیشه هوایی می رود و شاید تنها برای برخی نیازهای روزمره پایش را بر روی زمین (آن هم تنها در کشورهای تازی زبان!) می نهد، نشست و برخاست داشته و برپایه ی الهام های غیبی، تصمیم های مهم حکومتی می گیرد!

«آقا ولی» در مدت سی و اندی سال، جایگاه های گوناگون اداری را در بلندپایه ترین شان، چند پله یکی پیمود؛ پس از ریاست جمهوری به جایگاه «ولی فقیه» و سپس «ولی مطلق فقیه» در «ولایت امام زمان» دست یافت و ریسمان الهی را در یکی از بالاترین گره های آن به چنگ آورد.٢ کسی که بنیانگذار جمهوری اسلامی در نخستین سال های انقلاب بهمن ۵۷ در بزرگداشت آن به بند درافتاده و نکوهش رهبر کنونی و کسانی چون وی گفته بود:
«جناب آقای موسوی! آنان که در مقابل شما ایستاده اند، توانایی اداره یک نانوایی را هم ندارند.»

به تازگی گویا «آقا ولی» درباره ی گفتگو با نمایندگان «شیطان بزرگ» چنین گفته است:
«من موافق نبودم؛ اما آقایان آمدند اصرار کردند. من هم موافقت کردم، بروند مذاکره کنند!»٣ (برجسته نمایی از ب. الف. بزرگمهر)

می بینید؟! هیچگونه سخنی از هماوندی با آسمان و «امام زمان» و دروغ های دیگری از اینگونه در کار نیست. اگر در رُم باستان «همه ی راه ها به رُم پایان می یافت»٤ در «ولایت امام زمان»، سرنخ همه ی کارها به «ولی فقیه» می رسد و این بیگمان تنها برونزد (شکل) ماهیتی چند پهلو و ناهمتا (متناقض) است که با وجود پنهان شدن زیر سایه ی «ولایت مطلقه ی فقیه» در آن کالبد نمی گنجد؛ مانند دملی چرکین، هر از گاهی سر باز می کند و گند و پلشتی بیش تری به بار می آورد؛ دملی که نه تنها بهبود نمی یابد که رفته رفته بزرگ تر و چرکین تر نیز شده، شیرازه ی همه ی کارها را از هم می پاشاند و پوچ بودن دم و دستگاه حاکمیت پوشالی «ولایت فقیه» با همه ی درازا و پهنای آن را هرچه بیش تر به نمایش می گذارد.

با آنکه دوران رژیم گوربگور شده ی پیشین به سر رسیده، انقلابی با خواست های بزرگ رخ داده که گرچه شکست خورده، مانند آتشی زیر خاکستر پابرجاست و دوران تازه نیز به دلیل های گوناگون، رژیم های خودکامه را برنمی تابد، نتیجه ی کار تنها و تنها به سود دزدان اسلام پناه و همه ی کسانی است که هست و نیست مردم ایران را به فروش گذاشته اند؛ سهم «آقا ولی» در این میان، پند و اندرزهای "حکیمانه" و سپارش به توبه است.

آخوندی که در سلسله مراتب «ریسمان الهی» تا درجه ی «نمودار اسلام!» («حجت الاسلام») خود را برکشیده، چنین اندرز داده است:
«کسی که در برابر ولی فقیه تسلیم باشد، تسلیم امام زمان (عج) ، تسلیم رسول الله ، تسلیم خداست؛ این معنی بیعت با ولایت است.» (آخوند ماندگاری)

بیگمان همه ی آن دزدان اسلام پناه که توده ی مردم ایران را به چنین تیره روزی نشانده اند، آرش «بیعت با ولایت فقیه» را نیک دریافته و به گفته ی تازی «لَبّیک» گفته اند! سپارش ها را گوش می سپارند و توبه می کنند؛ «صدقه» می دهند و کار خود را پی می گیرند و بازهم توبه می کنند و «صدقه» می دهند .. الی ماشاء الله! مگر نه آنکه خداوند بخشنده ی مهریان فرموده است:
«آيا نمي دانستند که تنها خداوند توبه را از بندگانش مي پذيرد و صدقات را مي گيرد و خداوند توبه پذير مهربان است؟»۵ به این ترتیب، هر بار حساب کار خود را با خداوند بخشاینده ی مهربان، پاک می کنند و نمازی پربرکت تر به درگاهش می گذارند! در این میان، «نمودارها و نشانه های اسلام» نیز بی بهره نمی مانند. بانگی گوشنواز برمی خیزد:
الله اکبر! الله اکبر

ب. الف. بزرگمهر   ١٤ دی ماه ١٣٩١ 

http://www.behzadbozorgmehr.com/2013/01/blog-post_493.html 

پانوشت: 
 
١ ـ تا آنجا که می دانم، پیوند با «آسمان» را به پیامبران، آنهم تنها گروه کوچک «اولی العزم» شان نسبت داده اند. بماند که مذهب شیعه، آن را به امامان خود نیز گسترش داد! 
٢ ـ «و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقو» از آیه ای قرآنی 

٣ ـ از زبان آخوندی مشکوک به هماوندی با «انجمن حجتیه» به نام «واعظ طبسی»
 «تارنگاشت «ملی ـ مذهبی»    یکشنبه ۱۹ آذر ماه ۱۳۹۱ 

٤ ـ زبانزدی کهن: «همه ی راه ها به رم پایان می یابد» 

۵ ـ «اَلَم يَعلَمُوا أَنَّ اللهَ هُوَ يَقبَلُ التَّوبَةَ عَن عِبادِهِ وَ يَأخُذُ الصَّدَقاتِ وَ أَنَّ اللهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيم»، قرآن کریم، آيه ی ١٠٤ 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!