«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ شهریور ۱۳, جمعه

کار وی، تنها شمارش است و بس!

تصویر پیوست، بی هیچ نوشته ای به همراه آن را از «گوگل پلاس» برگرفته ام. کودکی است از میان شماری نه چندان کم از پناهجویانی که تاکنون چندین قایق پرسرنشین شان به شَوَندهایی ناروشن و شگرف در دریای مدیترانه واژگون شده و بسیاری از آن ها را به دست «خدای آب ها و دریاها» سپرده است؛ خدایی که بیش از چند روز آن ها را برنمی تابد و با دست هایی چنگ شده، چهره هایی کبود و شکم هایی برآمده به یکی از کرانه ها می رساند؛ نه آنگونه که خود یا پدران و مادران شان با هزار امید و آرزو خواسته بودند!

«خواستِ خدا بود!»؛ گفته ای که زان پس بر زبان برخی بازماندگان یا جان بدربردگان می آید تا از بارِ غم و اندوه، اندکی هم شده بکاهند و بهانه ای برای باززیستن بیابند؛ اینگونه است که زندگی در منجلابی که امپریالیست ها برای همه ی آدمیان روی زمین ساخته اند، پی گرفته می شود ... و آن زَنکِ کون گنده، برای پوشاندن دست های گناهکاران راستین که در کم و بیش همه جای جهان از زندگی، دوزخی ساخته اند با ناخشنودی و گستاخی باورنکردنی، گناه را به گردن مردمی نگونبخت می اندازد که به هر شَوَندی، ناچار به رها نمودن خانه و کاشانه و سرزمین خویش شده تا شاید در سرزمینی دیگر با آبی خوش گلو تر کنند:
«... مکه به آن ها نزدیک تر بود»!

تصویر، همچنین یادآور گفتگوی سال ها پیشم با یکی از «خوک» های هنوز خوب پروارنشده بود که در پاسخ به انتقادم درباره ی گزارشی که خود نیز بخشی از نمودارها و نقشه های آن را آماده نموده بودم، استادمآبانه پاسخ داد:
«وظیفه ما دخالت در امور سیاسی نیست ... ما به عنوان پژوهشگر، بیطرف هستیم ... وظیفه ی ما اندازه گیری است ... ما تنها به متر كردن بسنده می كنیم.»* آن جوان نیز به چنین کاری سرگرم است.

ب. الف. بزرگمهر    ۱۳ شهریور ماه ۱۳۹۴

* «گفتگو با استاد "بیطرف" ـ بازانتشار نوشتاری کهنه»، ب. الف. بزرگمهر،  ۱۲/۷/۲۰۰۸


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!