«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ شهریور ۱۶, دوشنبه

کاش آن امام، ذکری نیز برای انگور خوردن می فرمود ...

سپارش هایی «عهد عتیق» است؛ بسان همان ها که در گذشته، هرگاه کسی می خواست پا از خانه بیرون نهد، می بایستی چیزهایی زیر لب زمزمه کرده و به شش سوی خود فوت کند تا مبادا بلایی زمینی یا آسمانی، بیرون از خانه در کمین وی باشد؛ گویی چنان بلاهایی درونِ خانه یافت نمی شوند! به هر رو، پس از خواندن نوشته ی زیر با خود گفتم:
کاش آن امام، ذکری نیز برای انگور خوردن می فرمود که چنانچه شیطان یا یکی از همدستانش آن را به زهر آلود، فرشته ای با ملاقه، کفگیر یا چیزی بسان آن از آسمان فرود آمده و روی دست آن که انگور تناول می کند، بزند تا پیوسته در پناه خداوند، پرخوری، جماع (همانا هماغوشی) و پرگویی را پی گیرد.*

ب. الف. بزرگمهر     ۱۶ شهریور ماه ۱۳۹۴

* بیگمان می دانید که آن امام با انگور آغشته به زهری که یکی از همسران مُکرّمه و ورپریده اش به وی پیشکش نمود، جان سپرد.
***

ذکر امام رضا (ع) برای بیرون رفتن از خانه

امام رضا (ع) می فرمودند:
«هر گاه خواستی از منزلت بیرون روی ـ چه در سفر بودی و چه در شهر خودت ـ این دعا را بخوان:
«بسمِ اللهِ آمنتُ بِاللهِ تَوَکّلتُ علی الله، ماشاء اللهُ لاحول وَ لا قُوه الّا بالله»
«در این صورت، شیاطین از دستیابی به او درمی مانند و فرشتگان به شیاطینی که قصد آزار رساندن و فریفتن او را دارند، می گویند:
چه کار به او دارید، در صورتی که او نام خدا را برده و به او ایمان آورده و بر او توکل کرده و گفته است: «ماشاء اللهُ لاحول وَ لا قُوه الّا بالله»

امام (ع) شیوه دیگری نیز داشتند. ایشان می فرمودند:
«وقت بیرون رفتن از خانه، ۱۰ بار سوره توحید را بخوانید. هر کس چنین کند، پیوسته در پناه خداوند و نگهداری اوست تا به خانه اش باز گردد.»

ایشان، همچنین خاطره ای از پدرشان نقل کرده و می فرمودند:
«هر گاه پدرم از خانه اش بیرون می آمد، می فرمود:
«بسم الله الرحمن ِ الرحیمِ خَرَجتُ بِحول اللهِ وَ قُوّتِه لا بِحولٍ مِنّی و لا قُوَّتی بل بِحولک وَ قُوَّتک یا ربِّ متعرّضاً لِرِزقک فَاتنی بِهِ فی عافیهٍ» یعنی:
«به نام خداوند مهرگسترِ مهربان. با توش و توان خدا بیرون می آیم؛ نه با توش و توانی از خویش که با توش و توان تو ای پروردگار من، در جستجوی روزی تو می روم. پس آن را با عافیت به من عطا فرما.»

ایشان همچنین ذکری برای سوار شدن بر مَرکَب [همانا چهارپا به پارسی!] داشتند و می فرمودند:
«کسی که هنگام سوار شدن بر مرکب «بسم الله» بگوید، فرشته ای مامور حفاظت از او می شود و کسی که ذکر «بسم الله و لاقوه الا بالله، الحمدُللهِ الذی سخَّرَ لنا هذا و ما کنُّا لَهُ مُقرنینَ» را بگوید، جان او و مرکبش در امان خواهد بود تا هنگامی که فرود آید.»

از «گوگل پلاس» با اندک ویرایش درخورِ متن در نشانه گذاری ها؛ برنام آن را اندکی پارسی نویسی نموده ام. افزوده ی درون [ ] نیز از آنِ من است.    ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!