«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ خرداد ۱۹, سه‌شنبه

کیش و آیین توده های مردم، ابزار و بازیچه ی دست بهره کشان فرمانروا


دریافت توده های مردم از کیش ها و آیین های گوناگون زمینی و هوایی (بجای آسمانی) در همه جای جهان، رویهمرفته، بداندیشی را از خود دور کردن و پندار بد به خود راه ندادن، زبان به دروغ نگشودن و درستکار بودن در رفتار با در و همسایه و دیگران است که همه آن ها را در «پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک» پیامبر باستانی و خوش اندیشه ی ایران: زرتشت می توان چکاند و کوتاه نمود.

اینکه رفتار توده های مردم دین باور تا چه اندازه از ترسِ خشمگین شدنِ خدای نشسته بر بالای ابرها مایه گرفته و می گیرد یا باورمندان تا چه اندازه در راه یاوه سرایی هایی که از سوی رهبران و ریش سپیدان این کیش یا آن آیین که با گواه گرفتن گفته های خدای شان در این یا آن کتاب زمینی و هوایی به خوردشان داده شده و می شود، آماده ی خونریزی برای پاسداری از کیش و آیین خود شده و می شوند، بنا بر گواهی های بیشمار تاریخی، همواره از زمینه ای اجتماعی ـ اقتصادی برخوردار بوده و در سیاست روز بازتاب یافته است؛ نمونه ی روشن آن را در تفاوت های آشکار زبانِ «الله» و دگردیسگی آن از خدایی مهربان و بخشنده در دوره ای که شمار پیروان آن پیامبر تازی، کمی بیش از ۱۰۰ نفر و بسیاری از آن ها ناچار به پنهان نمودن گرویدن خویش به کیش تازه بودند (سوره های مکّی) به خدایی ترسناک، خشمگین و سوزاننده پس از آغاز شبیخون ها به کاروان ها (غزوات) و دستاوردهای مال و منال به چپاول رفته («غنائم») و از آن میان دخترکان یا زنانی که برخی شوی و همسر نیز داشته اند۱ (سوره های مدنی) آشکارا می توان دید که در آن، سیاستِ «الله» بر بنیاد زمینه ی تازه  پدید آمده از این رو به آن رو می شود و پیروانش هرچه بیش تر به خونریزی و چپاول می گرایند.  

اینک، نماینده ی مجلس فرمایشی نظام: کوچک‌زاده یا همان «کوچک اُف» پیشین با اشاره به جامه ی «ماریته اسخاکه»، «پوشش اعضای اين هيات در اين ديدار ديپلماتيک را  ريشخند به ارزش‌های انسانی و اسلامی“ ارزيابی کرده»۲ و افزوده است:
«آيا نماينده پارلمان اروپا اين‌قدر بی‌تمدن و بی‌فرهنگ است که فرق بين لباس ملاقات رسمی با لباس خواب و يا لباس ميهمانی شب را نمی‌داند؟»۳

این که چنان جامه ای را «ريشخند ارزش‌های انسانی» بدانیم و بنامیم، سخنی بی پایه و حتا چرندگویی است؛ زیرا ارزش های آدمی، تنها بر بنیاد کیش اسلام نشانه گذاری نشده و حتا از آن فراتر، آن «ارزش های اسلامی» که وی آن را از روی نادانی یا بگمانم، دانسته و آگاهانه به دُم «ارزش های انسانی» می بندد از ارزش های آدمی و بویژه از ارزش زن که بخشی ناگسستنی در جامعه ی آدمیان و همپایه با مرد است، بسی می کاهد و در جهان کنونی، آن ها را به تراز آدم هایی با فرهنگی وامانده و پایین تر از تراز میانگین اجتماعی فرومی کاهد. این برخورد را بروشنی در شیوه ی نگاه کردن «ماریته اسخاکه» به آن زن چادری سر بزیر افکنده در یکی از تصویرها می توان دید. در تصویر دیگر نیز شیوه ی ایستادن، وضعیت سر و شانه و مشت های بسته شده ی یکی از برادران تازی ـ انگلیسی که مبادا ناخودآگاه به "گناه"ی از گونه ی احمدی نژادی فرجام یابد، بخوبی گواه است.

از این ها گذشته، این «کاسه ی داغ تر از آش نظام» از کدام «ارزش اسلامی» سخن می گوید؟

آیا پس از این همه آبروریزی های گوناگون برادران اسلام پناه و اسلام پیشه در ایران و جهان و همین چندی پیش در کردستان ایران که تاوان آن را جوانان برومند کرد پس داده و می دهند، هنوز خود را به کوری می زند و نمی داند که در چشم توده های مردم ایران، چنان "اسلام"ی نه تنها از کم ترین ارزشی برخوردار نیست که نیک دریافته اند، اسلام پیشگان بی آبرو چه شناگران کارکشته ای هستند؛ شناگرانی که به هنگام، زیرِ آبی هم می روند!

سپارش من به وی و دیگر دلواپسان ارزش های اسلامی اینچنین، رُک و پوست کنده این است:
آن "ارزش"ها را درِ کوزه نهاده، آبش را بخورید! زیرا بزودی چنان ریشخندآمیزتر از آنچه تاکنون شده اند، خواهند شد که یک یک تان ناچار به برداشتن چنین صورتکی نیز خواهید شد. بنابراین، هرچه زودتر، آبرومندانه تر؛ یا باریک تر: با بی آبرویی کم تر!

از دیدِ من، واکنش آن نماینده ی مجلس اروپا بسیار طبیعی بود؛ زیرا نمی توانست زیر بار چنان پوشش ریشخندآمیزی برود که اسلام پیشگان دزد تبهکار برای بهتر چاپیدن و سرکوب توده های مردم، آن را به زنان ایران گرانبار نمودند و آماج های بسیار بزرگ انقلاب را به ضدارزش هایی چون پوشش برونی زنان و ظاهرسازی های نیرنگبازانه ی دیگری فروکاستند. پاسخ وی به پرسش خبرنگاری در این باره نیز بخوبی روشن و نیازمند چیزی افزون بر آن نیست:
«راه های زيادی برای نشان دادن بزرگداشت هست. به پندار آورید، چگونه بود اگر من می پنداشتم مردهای ايرانی از روی بی ادبی با من دست نمی دهند! کاش ما آزادی های بيشتری داشتيم که در هر جای جهان بنا بر رواداری های خویش رفتار می کرديم ...»۴ 

ب. الف. بزرگمهر    ۱۹ خرداد ماه ۱۳۹۴

پی نوشت:

۱ ـ می پندارم زبانزد اهریمنی: «مال» به آرش «دختر یا زنی درخورِ دستیابی یا دست درازی» که به گونه هایی هنوز نشانه های آن را بویژه در میان لات و لوت ها و نابکاران ایرانی با بر زبان راندن: «چه مالِ خوبی؟!»، «بنازم به این مال!» و مانند آن ها گواهیم؛ ریشه در همین رویکرد نابکارانه و نگاهی که نه تنها زن را چون کالا می نگرد که به گاه بایسته به بازار برده فروشی برده و به فروش می رساند، دارد؛ نگرش و رویکردی بس اهریمنانه، زیر پوشش کیش و آیین های وامانده ی آن که از آن دوران تاکنون، اینجا و آنجا نمود یافته است؛ واپسین نمونه ی آن که ننگی بر دامن آدمی از هر ملیت و نژاد و کیش و آیین و خداباوری یا خدا ناباوری است را در به بند کشیدن زنان بیگناه کرد ایزدی و ناایزدی و فروش آن ها از سوی اهریمنی ترین جریان تاکنون شناخته شده بر بنیاد بهره برداری نابجا از کیش اسلام به نام «داعش» گواه بوده ایم؛ جریانی اهریمنی که گرچه دست پرورده ی کشورهای امپریالیستی و اسراییل است، بویژه به کوشش و همدستی رژیم تبهکار جمهوری اسلامی با امپریالیست ها در خاک کشور همسایه، توانست تا اندازه ای هم شده در عراق، سوریه و برخی از دیگر کشورها ریشه بدواند.   

۲ ـ برگرفته از «دیگربان»،  ۱۷ خرداد ماه ۱۳۹۴ (برجسته نمایی های متن از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

۳ ـ همانجا

۴ ـ «ماريته اسخاکه از سفرش به تهران می گوید»، «رادیو فردا»، ۱۸ خرداد ماه ۱۳۹۴ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از سوی اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!