«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ تیر ۵, جمعه

فرمالیسمی آشکار و دیدگاهی بیش از اندازه یکسویه، ساده لوحانه و بیمناک برای آینده!


کاریکاتوری است و کسی که آن را درج کرده، نوشته است:
«یک کار خوب از ...»

از «گوگل پلاس». نام آن کاریکاتوریست را دانسته و آگاهانه نقطه چین نموده و  نشانی ای ـ میل وی در بالای کاریکاتور (؟!) را نیز زدوده ام؛ گرچه، دستینه ی وی در پای کاریکاتور هست و بگمانم همان بس باشد.  ب. الف. بزرگمهر

برایش نوشتم:
بیش از اندازه یکسویه، ساده لوحانه و بیمناک برای آینده است؛ به شَوَندهای زیر:
الف. تفاوت سترگ میان گروه های اجتماعی بسیار بزرگی از توده ی مردم یا همانا دلواپس های راستین با «"دلواپسان" خوش چُس پیرامون خزینه ی رهبری» را نمی بیند یا نادیده می گیرد و خواه ناخواه، همه ی آن ها را در یک جوال نهاده، می کوبد (سمتگیری اجتماعی نادرست و از دیدگاه سیاسی کژ و کوله)؛
ب.  رویارویی میان دولت نامور به «زهدان اجاره ای» و آن گروه "دلواپس" را که چیزی بیش از ستیزه های «سگ و گربه های نظام» با یکدیگر در بالا و درون هِرَم نظام بر سر چپاول بیش تر نیست، سویه ی اجتماعی بزرگ تری می بخشد و برجسته می کند (کوته بینی اجتماعی!)؛
پ. نگاه لیبرال منشانه ی بیمایه ای دارد و حتا از آزمون دو سال گذشته نیاموخته که دولت «زهدان اجاره ای» حتا اگر بخواهد و می دانیم که نمی خواهد، نمی تواند آزادی هایی از گونه ی لیبرالی حتا در چارچوبی بسته تر از سرمایه داری امروزِ اروپا برای میهن مان به ارمغان آورد؛ و
ت. طرح با همه ی برونزد فریبای آن، چیزی بیش از بازی با واژه ها و از آن برجسته تر، «فرمالیسم» گسترده با درونمایه ای ناچیز و ناهمتا با واقعیت ها نیست.

این نکته را هم ناگفته نگذارم که از دوره ی روی کار آمدن دولت آخوند انگلیسی و بیشرم امنیتی («زهدان اجاره ای») که چشمی نیز به گره گشایی جداگانه ی دشواری های «خورد و برد» به سود سرمایه داری بازرگانی و سوداگر ایران با «یانکی» ها و دور زدن و به گاه بایسته، سرکوب «خیمه و خرگاه ولایت فقیه» به عنوان «بزرگ ترین سرِ خر» نیز دارد۲، پول های هنگفتی در میان برخی روشنفکران مزدور، بویژه در میان میرزابنویسان و "هنرمندان" پخش شده تا به سود آن ها بنویسند یا کارهای گوناگون دیگری ارائه دهند؛ برخی از نمودارترین آن ها را هم درون ایران و هم در برون می توانم حتا نام ببرم و دراینجا، منظورم بویژه این کاریکاتوریست نیست و امیدوارم شیوه ی نگرش وی، تنها بر بنیاد گرایش طبقاتی، از سر نادانی و سیاه سپید دیدن چالش های پیرامون خویش باشد و نه بیش از آن!

ب. الف. بزرگمهر    پنجم تیر ماه ۱۳۹۴

پی نوشت:

۱ ـ باید می افزودم: در چارچوب سرمایه داری لیبرال کنونی آن در اروپا که هر روز آب می رود، پیشکش!

۲ ـ این رویاروییِ هنوز تا اندازه ای نهفته در بالای هرم رهبری ـ گرچه پر زد و خورد از چندی پیش به این سو ـ با آنکه از زمینه ی «عینی» (روندی بیرون از اراده ی این و آن، در برابر مانش «ذهنی»!) نیز برخوردار است و گند و گُه کاری های بیش از اندازه ی نظام تبهکار در دولت «جن گیرهای امام زمانی» به سود بنگاه ها و نهادهای بزرگ اقتصاد امپریالیستی به آن روندی پرشتاب تر از گذشته برای گره گشایی یکباره ی چالش ها با امپریالیست ها بخشیده و این گره گشایی در فرجام خود با هستی همبودهای کهنه ی اجتماعی و نمایندگان سیاسی آن در حاکمیت («ولی فقیه» و دلواپسان پیرامون) سازگار نیست، نه تنها کم ترین نشانه ای از پیشرفت به جلو برای گره گشایی دشواری های ریز و درشت اقتصادی ـ اجتماعی ایران را در برندارد که درغلتیدن یکباره به دامن کشورهای امپریالیستی و در تارک آن ها امپریالیست های «یانکی» با همه ی پیامدهای ناگوار آن را رقم خواهد زد. در شرایط کنونی جهان و منطقه، چنان درغلتیدنی که هم اکنون از دید من، رخ داده و در حال پیشرفت است، نه تنها آماج های کوته بینانه ی رژیم سرشکسته یا حتا بخشی از آن در کالبد دولت کنونی را جامه ی عمل نخواهد پوشاند که بازشدن پای نیروهای نظامی امپریالیست ها به درون میهن مان و تکه تکه شدن پرشتاب تر ایران زمین را در پی خواهد داشت. هم اکنون، نمودهای آن در چارچوب گونه هایی از «چنگ اندازی از درون» که «سیاه بازی هسته ای» بخشی از آن را دربرمی گیرد، سر زده است. این نکته ی از دید من برجسته برای آینده ی نزدیک ایران و چگونگی برخورد با رژیم سزاوار سرنگونی که می بایستی برای آن از دستکم پنج شش سال پیش به این سو، سمتگیری سیاسی و برنامه ریزی می شد را «سوسیال دمکرات های میهنی»، آگاهانه نادیده گرفته و در همپیوندی دور و نزدیک با دولت «زهدان اجاره ای»، در کردار آب به آسیاب کشورهای امپریالیستی می ریزند. 

درباره ی این سویه از جُستار که از مدتی پیش آغاز شده و روزبروز برجستگی بیش تری می یابد، در نوشتاری جداگانه خواهم پرداخت؛ گرچه باید بگویم:
امیدوارم! چنانچه سرگیجه ها کم تر شوند ...  

***



افزوده:

کسی که آن را درج نموده، پاسخی اینچنین (در پست اصلی) می دهد:
«طرح از نشانه ها و واژه گان شناخته شده بین مردم استفاده میکند و کاری به معنای  کلی کلمات ندارد.معنی کلمه دلواپس مانند کلماتی مثل  اقازاده، فتنه گر و ... در لایه معنایی جدیدی برای مردم تعریف شده واستفاده از انها خود کمک به خلق موقعیتهایی در طنز و کاریکاتور و امثال ان میکند.
مطلبی که با عنوان کوته بینی اجتماعی از ان نام بردید بنظرم کمی بی انصافیست حتی در نگاه به سبک شما دولت از وسط ملت چیزی را کنده وبه شکم دلواپس چسبانده .
قرار نیست یک کاریکاتور تمام مشکلات ملت و دولت را حل کند تعاریف را دیگرگون سازد و برای ما "آزادی هایی از گونه ی لیبرالی حتا در چارچوبی بسته تر از امروزِ سرمایه داری در اروپا برای میهن مان به ارمغان آورد" !!»

(«گوگل پلاس»)
 
برایش نوشته ام:
با شما همداستان نیستم.

نخست آنکه طرح، نوشته یا هرگونه اثر هنری در زمینه های اجتماعی ـ اقتصادی به این شَوَند (دلیل) که به هر رو به سود یا زیان این یا آن طبقه یا لایه ی اجتماعی است، نمی تواند به آرش واژه ها، نمادها و نشانه ها کاری نداشته باشد؛ افزون بر آنکه، در زمینه ی نوشتاری، بیش تر واژه ها ـ اگر نگویم همه شان ـ  حتا در چارچوب زبانی آن، چون بُردارهایی به سمت و سویی نشانه رفته اند؛

دوم آنکه نوشته اید:
«... دولت از وسط ملت چیزی را کنده وبه شکم دلواپس چسبانده.»

من اینگونه نمی بینم. از دید من که روی آن نیز پافشاری نخواهم کرد، "دلواپس"ی، حرف «لام» را از میان «دولت» و «ملت» برداشته و با این کار میان شان جدایی انداخته و آن را چون ارمغانی برای بهبود حال "دلواپس" بی «لام» می برد که چاله چوله اش را پر کند. از این دیدگاه، کاریکاتور بگونه ای برجسته، پیام خود را می دهد؛ پیامی که از دید من دربردارنده ی همان چیزهایی است که درباره اش نوشته ام.

واپسین نکته ای که اشاره کرده اید را ناهماوند با آنچه نوشته ام و آنچه کاریکاتور می گوید، می بینم و به آن نخواهم پرداخت.

ب. الف. بزرگمهر    پنجم تیر ماه ۱۳۹۴ («گوگل پلاس»)

 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!