«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ تیر ۲, سه‌شنبه

توده های مردم ایران، زیر بار قراردادهای ننگین و پوشیده از دیدگان شان نخواهند رفت!


به بخشی از گزارش «دویچه وله» درباره ی «سیاه بازی هسته ای» که دربردارنده ی گفته های وزیر امور خارجی آلمان و وزیر امور خارجی خودفروخته ی ایران: «سیّد از خر جسته» است، اندکی باریک شوید!

در میان گفته های وزیران امور خارجی کشورهای امپریالیستی و ریزه خواران شان که آن ها را در چندین رسانه ی امپریالیستی ـ سیهونیستی دنبال نموده ام، این یکی رُک و پوست کنده تر و با پرده پوشی کم تر سخن می گوید:  
«فرانک ‌والتر اشتاین‌مایر، وزیر خارجه آلمان که همراه با دیگر مقام‌های اروپایی به لوکزامبورگ سفر کرده، روز دوشنبه (یکم تیر/ ۲۲ ژوئن) در دیدار با محمدجواد ظریف، همتای ایرانی خود به جمهوری اسلامی هشدار داد. او از ایران خواست که در واپسین مترهای رسیدن به توافق فراگیر و فرجامین هسته‌ای از مانور برای طفره رفتن سود نبرد. اشتاین‌مایر، یادآور شد که رسیدن به توافق فرجامین، هرگز مانند اکنون امکان‌پذیر نبوده است. او گفت:
من ابراز امیدواری کردم که طرف ایرانی در استراتژی خود در گفتگوها، در چارچوب تعیین‌شده در لوزان حرکت کرده و چیزی نیفزاید و آنچه در آنجا به توافق رسیده را به کناری نیندازد.“»۱
(با ویرایش و پارسی نویسی درخور از سوی اینجانب؛ برجسته نمایی ها نیز از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر)

می پندارم برای همه ی کسانی که این «سیاه بازی» ریشخندآمیز را تاکنون پی گرفته اند، کم و بیش روشن باشد که گفتگوهای دو سال گذشته در شهرهای کشورهای اروپایی و به تازگی در نیویورک در بنیاد خود، چیزی بیش از چگونگی به انجام رساندن توافق های دور از چشم مردم ایران۲، میان نمایندگان رژیم ورشکسته و تن به خواری داده ی جمهوری اسلامی۳ با نمایندگان «یانکی» ها در عُمّان بر سر بنیادی ترین چالش ها و از آن میان، پذیرش «پروتکل پیوست» («الحاقی») نبوده و نیست؛ گفتگوهایی که به روشنی رو به پایان است و پیش از این، یکی از «نخودچی کشمش های نظام» در گروه گفتگوکننده از سوی رژیم، گرچه با دستیازی به دروغِ از میان برداشته شدن همزمان تحریم ها، ناخودآگاه آن را چنین بر زبان آورده بود:
«در روز اجرای توافق، تحریم‌های اقتصادی و مالی علیه ما همگی رفع خواهد شد ...»۴   

در همان گزارش از زبان «سیّد از خر جسته» پس از دیدار و گفتگو با وزیران امور خارجی کشورهای فرانسه، ‌آلمان و انگلیس و نیز فدریکا موگرینی، «مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا»، آمده است:
«اگر اراده‌ای سیاسی برای پذیرفتن واقعیت‌ها وجود دارد و بر اساس توافق لوزان مذاکرات را پیش می‌برد، بنابراین امکان خوبی وجود دارد و ما می‌توانیم تا مهلت نهایی یا چند روز بعد از آن، مساله را تمام کنیم.»۵ (برجسته نمایی ها از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر)

با آنچه گفته شد و روند ناگوار پیشِ رو، پرسش ها یا گزینه های زیر به میان می آید:
الف. آیا آنچه درباره ی «در چارچوب تعیین‌شده در لوزان » از زبان وزیر امور خارجی آلمان بر زبان آمده، اشاره به توافق هایی تازه تر، بیش از آن چیزهایی که رژیم گردن شکسته، پیش تر در «عُمّان» بر دوش گرفته بود، دارد؟ و اگر چنین است، آیا این موردها، تنها بازدید از پایگاه های نظامی، بازپرسی از دانشمندان و دیگر چیزهایی که در یکماه گذشته در رسانه های ایران بازتاب یافته را دربرمی گیرد؟ یا آنکه چیزهای بازهم دیگری که همچنان پوشیده نگاه داشته می شود، بر پالان رژیم تبهکار و زنهارخواه (خائن) جمهوری اسلامی بار کرده اند؟  
ب. آیا این توافق ها که رژیم از سویی نمی خواهد زیرِ بارِ آن برود، فرآورده ی "ندانمکاری" های گروه گفتگوگر به نمایندگی از سوی رژیم است که پای شان را گویا فراتر از گلیم شان دراز کرده و «خط قرمز نظام»۶ را زیر پا نهاده اند؟ یا آنگونه که به دیده می آید و من نیز بر این باورم، پیش تر زیر بار آن ها رفته و برای سر دواندنِ  توده های مردم و اندک نیروهای پشتیبانِ "دلواپس"۷ خویش، چنین وانمود می کنند؟
پ. آیا به پندار خویش از گروه گفتگوگر «سیّد از خر جسته و نخودچی کشمش ها»ی یکی از دیگری پفیوزتر و مزدورتر، چون نمونه ی سعید امامی در وزارت اطلاعات رژیم که پلیدترین کارها را بدست وی به انجام رساندند و سپس برای رد گم کردن سر به نیستش کردند، سود می برند و با بهره بردن از آن ها هم زمان می خرند و هم به هنگام بایسته، می خواهند همه ی کاسه کوزه ها را بر سر آن ها بشکنند و بار دیگر، رهبر نابکار که حتا یک نانوایی را نیز نمی تواند بچرخاند از باسخگویی درببرند؟ اگر چنین است، چنان زمانی را برای چه کاری نیاز داشته و دارند؟ و اگر این گروه بس گمان برانگیز، دربر گیرنده ی خودفروختگانی باشد که کارها را به سود «یانکی» ها یا دیگران به پیش می برند که به باور من چنین نیز هست، آیا چنین "ترفند"ی از سوی رژیم، چون تف سربالایی به چهره و ریش پلید خودشان فرود نخواهد آمد؟ نشانه های روشن آن از چندی پیش به چشم می خورد؛ و
ت. آیا گماشتن چنین گروهی برای چنان گفتگوهایی با همکاری و همدستی کشورهای امپریالیستی و باریک تر بگویم: «یانکی» ها و انگلیسی ها به انجام نرسیده است؟ در این واپسین گزینه، من دولت «زهدان اجاره ای» را دست اندر کار می بینم.

زمانی چندان نخواهد کشید که پاسخ این پرسش ها و چگونگی این یا آن گزینه یا آمیخته ای از میان آن ها یا حتا گزینه هایی دیگر، روشن شود؛ گرچه، هم اکنون نیز برخی نمودها و نشانه ها که این یا آن گزینه را برجسته تر می کند به چشم می آید که تنها به اشاره ی بسنده نموده یا دانسته از کنار آن گذشته ام؛ ولی، همه ی این ها به کنار، نقش آن رهبرِ دَبَنگِ آسمانی ریسمانی است که پس از هر گند و گه کاری، تنها و تنها به چگونگی شانه تهی کردن از زیر بار پاسخگویی و مسوولیت اندیشیده و می اندیشد؛ برای او و یار گرمابه و گلستان سال های دورترش، آن آخوند پلیدِ بهرمانی و برخی دیگر چون خودشان، بیکاری گسترده ی کارگران و جوانان، وضعیت ناگوار اقتصادی ـ اجتماعی و ناهنجاری های بس دردناکی چون «کودکان کار»، گسترش روسپیگری حتا در میان زنان شوهردار برای لقمه ای نان و بسیاری دیگر از ناگواری ها که همگی فرآورده های بیش از سه دهه فرمانروایی اسلام پیشگان دزد فرومایه است، هیچ نیست؛ کُک شان هم از این همه نمی گزد و به تُخم صاحب مرده شان نیز نمی گیرند چه بر سر توده های مردم می آید یا در آینده خواهد آمد. برای هر چیزی نیز بهانه ای فراهم می کنند و به میرزابنویس های پلیدتر از خودشان می دهند تا بنویسند و مغز بشویند؛ به دروغ بر دُهُل «تحریم» می کوبند که گویا «پدر مردم را در آورده است»؛ در حالیکه این تحریم نیست که مردم را به این تیره روزی نشانده است؛ زیر پا نهادن خواست ها و نیازهای توده ی انقلاب کرده و جانفشانی نموده برای بهبود زندگی خویش، در پیش گرفتن همان راه رویش اقتصادی ـ اجتماعی رژیم پادشاهی پیشین۸، بی سیاستی و نابخردی در رهبری و مدیریت کارها و گماشتن هر چه دله دزد بیشرف خوب نمازخوان بر سرِ کارهاست؛ وگرنه، حتا با همین بودجه و امکانات کنونی، چنانچه سمتگیری اجتماعی ـ اقتصادی درستی به سود کارگران و زحمتکشان بود ـ و چنان کاری از چنین رژیم ضدانقلابی و سرسپرده ای نمی توان چشم داشت! ـ می شد در اندک مدتی، دست به کارهایی سترگ زد و اقتصاد و اجتماع را بویژه در نیازمندترین منطقه های ایران با شتابی درخور بهبود بخشید؛ بی آنکه نیازی به سخن سرایی ها و پند و اندرزهای بیمایه ی آن رهبر دَبَنگ و دیگر شکمبارگان مفتخوار باشد.

آنچه به قراردادهای ننگین بسته شده از سوی نمایندگان رژیم با «یانکی» ها، همدستان و ریزه خواران چینی و روسی بازمی گردد، همگی فراقانونی است و سرشکستگی ملت ایران را به همراه خواهد داشت. زنهار که زیر بار چنین قراردادهایی به هیچ بهانه ای نرویم! و ندایی قلبی به من می گوید که با همه ی ترساندن ها و تبلیغات انجام شده که بیش تر لایه های میان به بالای اجتماعی را آماج خویش می گیرد، توده های مردم به رهبری طبقه کارگر فداکار و از جان گذشته ی ایران به پا خواسته و زیر بار چنین ننگی نخواهند رفت و این، تنها با سرنگونی پلیدترین رژیم تاریخ ایران شدنی است.  
     
ب. الف. بزرگمهر    دوم تیر ماه  ۱۳۹۴

پی نوشت:

۱ ـ «هشدار اشتاین‌مایر: ایران از طفره‌رفتن پرهیز کند»، «دویچه وله»  دوم تیر ماه ۱۳۹۴ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از سوی اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

۲ ـ نامگذاری «گزاره برگ» («فاکت شیت») بر روی قرارداد پنهانی دستینه شده در «لوزان»، بخودی خود گویای گام نهادن به چگونگی اجرای قرارداد یا قرادادهایی پیش تر دستینه شده است؛ قراردادهایی که زیر برنام ریشخندآمیز و سر تا پا دروغِ «بسته شفاهی» از دید مردم ایران و حتا بیشینه نمایندگان مجلس فرمایشی (به جز شماری خودفروخته و مزدور دو یا چند ملیتی تمرگیده در آن مجلس چون علاء الدین بروجردی) تاکنون پوشیده نگاه داشته شده است.

۳ ـ آن رهبر دروغگو و نابکار با بیشرمی هرچه بیش تر، آن را «نرمش قهرمانانه» نامید!  

۴ ـ «عراقچی: روز اجرای توافق تحریم‌های اقتصادی و مالی لغو خواهد شد»، «خبرگزاری تسنیم»، ۲۶ خرداد ماه ۱۳۹۴

۵ ـ «هشدار اشتاین‌مایر: ایران از طفره‌رفتن پرهیز کند»، «دویچه وله»  دوم تیر ماه ۱۳۹۴

۶ ـ من نه تنها به رنگ این «خط» که بیش تر به قهوه ای و نارنجی می زند، بدگمانم که جای باریک آن را نیز تاکنون درنیافته ام! ترسم از آن است که این خط، دایره ی بسیار کوچک و چین خورده ای است که «آقا» آن را نیز به ناچار از دید دیگران پنهان می دارد.

۷ ـ به زبان پارسی آمیخته به عربی خودشان که در اینجا شاید گویاتر باشد: «عقبه ی نظام»!

۸ ـ در پیش گرفتن همان راه رویش اقتصادی ـ اجتماعی رژیم پادشاهی پیشین بدرازای بیش از سی سال، حتا با نادیده گرفتن سویه های بس مهم تر روند پیموده شده، هم اکنون به آنجا انجامیده که گویی تنها «بزرگ دستاری» به رنگ تیره روزی توده های مردم ایران، جایگزین تاج پادشاهی پیشین شده است! بی جهت نیست که بسیاری از توده ی نادان نگاه داشته شده در این سال ها و نیز روشنفکرانی نادان تر از آن ها که به سیاه سپید دیدن پدیده ها و تجزیه تحلیل جُستارها و چالش ها بی کم ترین نگاهی به روندهای اجتماعی ـ اقتصادی و سیاسی پیموده شده در ایران و جهان خو گرفته اند، تنها بر بنیاد «منطق صوری»، آرزوی بازگشتِ رژیم گذشته را در سر می پرورانند:
«صد رحمت به کفن دزد پیشین!» و بیگمان در این باره، در چارچوب تنگ و بسته ی منطق خویش، درست نیز می گویند. من نیز به نوبه ی خود با این زبانزد، همداستانم؛ گرچه، نه چنان امکان تاریخی برای رژیم گذشته برای بازگشت می بینم و نه خواهان آنم؛ تنها در این اندازه که اسلام پیشگان دله دزدِ فرمانروا بر ایران، روی آن رژیم پلید را سپید کرده و باید گورشان را گم کنند!


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!