«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ تیر ۱۳, پنجشنبه

... بند تنبان گشوده و عاشقانه سروده سراییم


آقا شاعر هستند و چنین سروده اند:
«چه عصر دلپذیری
بیا
کنار یاد من بنشین
قهوه بخوریم و شعر بخوانیم»

... گرچه من از پانوشت ها و به به و چه چه دختر خانم ها دریافتم که این سروده ای است. دختر خانمی، نوشته است:
«من عاشق این لحظه هستم. قهوه بخوریم و شعر بخوانیم/ فوق العاده رمانتیک و زیبا!»

و دختر خانمی دیگر:
«ای خوب من!
به یادت هر لحظه می سرایم
بهترین ترانه ها را»

دوباره به "سروده" چشم می دوزم. بیگمان، من آدم بی ذوقی هستم یا شاید هم پیر و خرفت شده ام؟! نمی دانم؛ به هر رو، آن دیگری که در من است، لنگه (مصرع) ای بر این سروده افزود. ناخواسته، اینگونه از آب در آمد:
... 
بند تنبان گشوده و
عاشقانه سروده سراییم
...


ب. الف. بزرگمهر    ۱۳ تیر ماه ۱۳۹۲

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!