«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ تیر ۳۱, دوشنبه

مرگ یکبار، شیون یکبار!


چند سالی می شد که به این کشور آمده بودم و از شمار بسیار آگهی های تبلیغاتی رنگارنگ و بیمه های گوناگون که ترا چهارگوش از همه سو بیمه می کردند، خسته شده بودم؛ آگهی هایی که هر هفته باید یک بغل پر از آن ها را به زباله دان ویژه ی کاغذ می ریختم و از این کار بیهوده لجم می گرفت.

یکی از آگهی هایی که دریافت کرده بودم، مربوط به بیمه ی کفن و دفن بود. حیف شد که آن را نگه نداشتم؛ وگرنه، متن (بیش از اندازه) هنرمندانه ی آن را برایتان به پارسی برمی گرداندم. بخشی از آن که در خاطرم مانده، کم وبیش چنین بود:
... اصلا نگران چیزی نباشید؛ ما شما را صحیح و سالم در گور خود جای می دهیم؛ جایی که آرامش ابدی را حس خواهید کرد ... حتا اگر خواسته باشید، با افزایشی اندک در هزینه ی بیمه تان، فکر موسیقی دلخواه تان را پس از خاکسپاری نیز کرده ایم ...

آنچنان کفرم درآمده بود که اگر همان دم دستم به نویسنده ی آن آگهی "هنرمندانه" می رسید، شاید خودش را با هنرش یکراست روانه ی گورستان می کردم؛ ولی خوشبختانه دستم به او نمی رسید و ناچار بودم افزون بر مهار برافروختگی خود، این حقیقت را که این آگهی ها نیز بخشی جدانشدنی از زندگی روزانه ی آدم ها در اینجاست، بپذیرم. با این همه، به نشانی داده شده، نامه ای فرستادم که در آن تنها همین یک جمله بود:
آقا، خانم محترم! من هنوز قصد مردن ندارم!

تصویر این صخره ی بلند را که در «گوگل پلاس» دیدم با خود گفتم:
خاک بر سرت کنند! این همه در کشوری که از چپ و راست و بالا و پایین با آگهی تبلیغاتی مردم را گیج و منگ کرده اند، زندگی کرده ای و هنوز یاد نگرفته ای یک آگهی درست کنی. این صخره ی بلند، بهترین جا برای خودکشی است؛ یک خودکشی شاعرانه و رویایی برای همه ی آن ها که روز و شب، اینجا در «گوگل پلاس» چُسناله هایشان هوا را پر می کند. می گویند:
مرگ یکبار، شیون یکبار!

بفرمایید، ثبت نام کنید؛ به همه ی بندگان نومید و سرگشته که نمی دانند برای چه زنده اند، تضمین می دهم که بسیار زود به لقاء الله خواهند پیوست؛ حتی پیش از آنکه عزراییل به سراغ شان بیاید. دستِکم در آن جهان می توانند بگویند:
دیدید! سرِ عزراییل را هم کلاه گذاشتیم!

ب. الف. بزرگمهر   ۳۱ تیر ماه ۱۳۹۲

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!