«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ تیر ۱۹, چهارشنبه

آشنایی با دو کتاب ارزنده درباره ی روانشناسی از هاری کی ولز


دو کتاب «پاولوف به سوی روانشناسی و روانپزشکی علمی» و «نقدی بر فرویدیسم از دیدگاه روانشناسی علمی» اثر هاری کی ولز از  کتاب های بسیار خوبی هستند که سال ها پیش خوانده ام و خواندن یا بازخوانی آن را به دوستان دیگر نیز سپارش می کنم. این دو کتاب بویژه برای آن دسته از دانشجویان و کسانی که با رشته ی «روانشناسی» از جنبه های گوناگون آن درگیرند، می تواند بسیار سودمند بوده و گستره و زاویه دید تازه ای به رویشان بگشاید. 

با آنکه به عنوان ویژه کار (متخصص)، نه روانشناس یا روانکاو این رشته یا رشته های پیرامون آن هستم و به همین دلیل نباید پایم را از گلیم بسیار کوچک خود در این زمینه بیش تر دراز کنم، به دلیل دلبستگی به «روانشناسی» و کنجکاوی درباره ی هماوندی های همچنان بسیار آن با فلسفه بگونه ای کلی و «پندارگرایی فلسفی» بگونه ای ویژه، پژوهش هایی تنها برای آگاهی و افزایش دانش خود درباره ی چند و چون جُستار، جایگاه و ارزش علمی آن در هماوندی با «فلسفه ی علمی» («دیالکتیک ماتریالیستی») داشته ام.

«روانشناسی» را هنوز و همچنان نمی توان دانشی براستی جداشده از «پندارگرایی فلسفی» و حتا دانش به آرش راستین آن بشمار آورد. بخش عمده ای از آن بویژه به کوشش دانشگاه های کشورهای مادر سرمایه داری، آعشته به بسیاری از نظریه های غیرعلمی و نادرست فروید، یونگ و گروه کم و بیش بزرگی از نظریه پردازان «فرویدیسم» و دیگر پندارگرایان (ایده آلیست) های عینی و ذهنی در این رشته هاست. اینگونه نظریه ها دانسته و نادانسته به پهنه های دیگر اجتماعی نیز پا نهاده و به درآمیختن با جُستارها و مانش هایی کوشیده اند که به هیچ رو در چارچوب «روانشناسی» نمی گنجند و از آمیزش آن ها با یکدیگر، گونه های گوناگونی از نظریات نژادپرستانه گرفته تا نظریاتی که به عنوان نمونه می کوشند برای پدیده هایی چون: «جنگ» و «بهره کشی و بهره دهی اقتصادی آدمیان از یکدیگر»، دلیل هایی "روانشناسانه" بیابند را پدید آورده اند.

پاولوف، دانشمند روسی، گرچه روانشناس به آرش ویژه ی آن نبود، پیشرفت هایی سترگ در زمینه ی روانشناسی بر پایه ی علمی را پی ریخت. شیوه ی برخورد عینی وی به جُستار روانشناسی، راه برخورد به بیماری های روانی را از دیدگاه کالبدشناسانه (فیزیولوژیک) و زیستی ـ شیمیایی گشود و
ضربه های نیرومندی بر بخش عمده ای از «شبهِ دانش» روانشناسی بر پایه ی دیدگاه های فروید و «فرویدیسم» و بگونه ای کلی تر دیدگاه های پندارگرایانه ای که پدیده های روحی ـ روانی را جدا از کالبد آدمی درمیان گذاشته و بررسی می کردند، وارد نمود. بازشناخت (کشف) وی در زمینه ی هماوندی میان اندیشه ورزی با مغز آدمی به عنوان دستگاه و ساز و کار آن، بیگمان یکی از پنچ ـ شش بازشناخت بزرگ تاریخ آدمی در دریافت ماتریالیستی طبیعت و خودِ آدمی به عنوان جُستارِ شناخت است که به «روانشناسی» به عنوان یکی از واپسین دانش های جداشده از فلسفه، پایه ی علمی بخشید و آن را از فلسفه بیش تر از پیش جدا نمود.

کار نوآورانه و پیگیر پاولوف در زمینه بازتاب های شرطی، دانش آدمی را در پهنه هایی ناشناخته تا آن هنگام، گسترش چشمگیری بخشید و بازشناخت ماهیت چهار گونه سامانه ی عصبی آدمی (دموی، بلغمی، صفراوی و سودایی) که پدیده ای شناخته شده ولی از نظر ماهیت دریافت نشده از سوی دانشمندان سده های میانه چون فارابی و پورسینا بود را بر پایه ی شناخت کارکرد مغز آدمی و چگونگی بازتاب های آن، استوار نمود. 

گرچه هر یک از دو کتاب پیوست را با توجه به استقلال نسبی از یکدیگر می توان جلوتر خواند، ولی بهتر است، نخست کتاب «پاولوف به سوی روانشناسی و روانپزشکی علمی» و  پس از آن «نقدی بر فرویدیسم از دیدگاه روانشناسی علمی»، خوانده شود. با آنکه برای خواندن این دو کتاب، برخورداری از دستِ کمی از دانش پایه ای و شناخت جُستارها و مانش های آن، دریافتن آن را ساده تر می کند، می پندارم که هر دو کتاب نه تنها برای ویژه کاران آن رشته ها که برای گروه بزرگ تری از خوانندگان سودمند خواهد بود.

با مهر  ب. الف. بزرگمهر    ۱۹ تیر ماه ۱۳۹۲  

 کتاب ها در پیوند زیر پیوست شده است:
https://www.dropbox.com/sh/ggal1er5v640agq/WeaKcpj1zo

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!