«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۶, شنبه

رهایی اسیران یا داد ستد سیاسی بر سر جان آنها؟!

برای جلوگیری از حمام خون در «اردوگاه اشرف» چه باید کرد؟

نوشتار دریافتی

اخیرا متنی از طرف «حزب کمونیست کارگران تونس» در مورد «اردوگاه اشرف» که در نشریات این حزب منتشر شده، بدست ما رسید که حزب کار ایران (توفان) را شگفت زده کرد. این شگفت زدگی، ما را بر آن داشت که بر ضد سیاستهای بی سرانجام و ماجراجویی سیاسی و دفاع از جان اسرای «اردوگاه اشرف» به نگارش این مقاله دست زنیم و همه اپوزیسیون ایران و سازمانهای حقوق بشر را از سیاست بازی بی مسوولیتی که در آستانه یوقوع است، با خبر کنیم.

پس از مطالعه این سند که از طرف «سازمان مجاهدین خلق ایران» و یا سازمانهای وابسته اش برای رفقای حزب برادر ما در تونس ارسال شده تا از حیثیت آنها در جهان عرب سوء استفاده کنند، ما بر آن شدیم که در مورد ماهیت «سازمان مجاهدین خلق ایران»، رفقای تونسی خود را در جریان بگذاریم و آنها را هشیار سازیم تا جلوی زیان را از هر جا که می توانند، بگیرند.

هر کس که تاریخ ایران را می شناسد، می داند که سازمان مجاهدین خلقی که امروز از نام این سازمان سوء استفاده می کند، ماهیتا سازمانی نیست که حنیف نژادها، بدیع زادگان ها، سعید محسن ها، مشکین فام ها، عسگری زاده ها و یا رضایی ها، ناصر صادق ها و ... بنیان گذاری کردند و برای اهدافش جان باختند ... امروزه، به همکاری با امپریالیست آمریکا، که روزی وی را دشمن بشریت می خواندند، افتخار می کنند ... آنها خود را تنها در پشت دشمنی و خونخواهی از این رژیم جلاد پنهان کرده اند ... راهی را که آنها برگزیده اند خیانت به آرمانهای بنیانگذاران این تشکیلات است ...

در سندی که در تارنگاشت «البدیل» به تاریخ ۲۵ ماه مارس ۲۰۱۲ به قلم آقای محمود نعمان ـ که حتما نام مستعار است ـ نوشته شده در معرفی «سازمان مجاهدین خلق ایران» به نیروهای انقلابی تونس، نه به مواضع کنونی این سازمان که به گذشته پر افتخار آن اشاره شده است. آقای محمود نعمان شرم داشته که نظریات امروز «سازمان مجاهدین خلق ایران» را در مورد بر خورد به صهیونیسم، حمایت از جنبش مردم لبنان و فلسطین، محاصره نوار غزه، در برخورد به امپریالیستها و بویژه به امپریالیست آمریکا، در مورد تجاوز به عراق، افغانستان، لیبی و دسیسه های امپریالیستها در مورد سوریه و مشابه آنها را بیان کند. آقای محمود نعمان شرم داشته بیان کند که از حق مسلم مردم ایران در استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای حمایت نمی کند و بر عکس برای امپریالیستهای آمریکایی دراین زمینه به جاسوسی اشتغال دارد. آقای محمود نعمان شرم دارد تا راست بگوید و اعتراف کند که از ترور دانشمندان هسته ای ایران احساس خرسندی می کند و نه تنها این ترورها را محکوم نمی کند ... که حتی اتهاماتی را که به این سازمان در دست داشتن این ترورها می زنند، قابل تکذیب نمی داند و  حاضر نیست حتی این ترورها در همکاری با موساد را در ایران، محکوم نماید؛ ولی آنچه که آقای محمود نعمان به عنوان مرد پشت پرده «سازمان مجاهدین خلق ایران» شرم دارد، بر زبان آورد و از آن دفاع کند، حزب کار ایران(توفان) بنا بر وظیفه انترناسیونالیستی خویش به رفقای احزاب برادر اطلاع داد تا آنرا به زبان عربی برگردانده در اختیار همه نیروهای مترقی عرب زبان بگذارند تا مبادا به دام این سازمان افتاده و موجودیتشان مورد خطر قرار گیرد. کسانی که به ملتشان رحم نمی کنند، نمی توانند دوست ملتهای دیگر باشند. کاسبکاری سیاسی و تامین حقوق بازنشستگی، با مبارزه انقلابی جان بر کف، زمین تا آسمان فرق دارد.
...
شما وقتی متن پر از تناقض این نوشته را مورد مطالعه قرا می دهید، اهداف «سازمان مجاهدین خلق ایران» برایتان روشن می شود. این سازمان هرگز تمایل ندارد که ساکنان «اردوگاه اشرف» ـ که در واقع اسرای بازداشتگاه اشرف هستند ـ خاک عراق را ترک کنند. وقتی آنها این بازداشتگاه را «سمبل آزادی و دموکراسی در ایران نوین» اعلام می کنند، طبیعتا نمی توانند این "ایران نوین" را تعطیل نموده یا به کشور دیگری منتقل نمایند تا این مهمانان نوین را میزبانهای جدید در اردوگاههای گوناگون پخش نمایند. آنوقت از آن "ایران نوین" چیزی برجای نمی ماند. آنها کوشش می کنند با جان این انسانها که برخی از آنها حتی ایران ـ به عنوان وطنشان را ـ هرگز ندیده اند، به یک قمار و ماجراجویی سیاسی دست بزنند. آنها کوشش دارند با به زورِ افکار عمومی و فشار جهانی که می خواهند با هزینه های گزاف بدست آورند، مانع شوند که این اسیران به سرزمینهای امن کشورهای اروپایی و استرالیا و کانادا نقل مکان کنند ... برای آنها جان این انسانها اهمیت ندارد؛ برایشان آینده و سرنوشت آنها اهمیت ندارد؛ برایشان اهمیت ندارد که امنیت این انسانها را تامین کنند؛ برعکس نشان می دهند که یک جنازه ساکنان اشرف از صدتا زنده آنها پر ارزش تر است. آنها کارزار جهانی در برابر تاسیسات و بنیادهای حقوق بشر و یا سازمان ملل متحد به راه نمی اندازند تا ساکنان «اشرف» را در کشورهای گوناگون بپذیرند؛ آنها «پارلمانتاریست»های اروپایی را بسیج نمی کنند تا از دولتهای اروپا بخواهند که این انسانها را به عنوان پناهنده بپذیرند؛ بر عکس می خواهند با یاری «پارلمانتاریست»های اروپایی و سازمانهای حقوق بشر کارزاری به راه بیاندازند و خواستی را در میان نهند که غیر عملی بودن آن از بدو این کارزار بحد کافی، حتی برای خود مبتکران آن نیز روشن بوده است.

رژیم مالکی، چه سرسپرده آمریکا باشد و چه نباشد، چه عامل ایران باشد و چه نباشد، چه خوب باشد و چه بد، بهر صورت فعلا وضعیت عراق پس از تجاوز غیر قانونی امپریالیستها طوری است که این رژیم از حق حاکمیت ملی صوری برخوردار است. این رژیم حق دارد پناهنده سیاسی بپذیرد یا نپذیرد، حق دارد در داخل کشور عراق "حق حاکمیت" خویش را همه جا اعمال کند و یا نکند؛ حق دارد از ایجاد دولت در دولت در داخل کشورش که نامش "ایران نوین" است، جلوگیری نماید یا ننماید. این حق دولت عراق، حق همه کشورهای جهان است و اعتبار آن از همه طرف به رسمیت شناخته می شود. وقتی کسی به عنوان مثال در آلمان فدرال پناهنده می شود، این دولت آلمان است که در دوران پناهندگی تعیین می کند که وی در کدام ایالت و یا در کدام شهر زندگی کند. هیچ پناهده ای حق ندارد تقاضای اقامت در اردوگاه ویژه با انتظامات خصوصی و سازمان یافته خودی را داشته باشد. شمار ۳۵۰۰ نفر اسیران «اشرف» ... اعضای سازمانی هستند که علیه ایران در کنار صدام حسین جنگیده اند ... و هم اکنون نیز همانگونه که خودشان می گویند از تضییقات این رژیم عراقی نسبت به خودشان نگرانند و پرده بر می دارند. آنگاه چگونه می شود انتظار داشت که رژیم مالکی موجودیت چنین سازمانی را که حکومتی مستقل در داخل خاک عراق بوجود آورده و تابعیت از قوانین عراق را نفی می کند، بپذیرد. ملت عراق ... چنین خواست غیر منطقی و تحریک آمیز را نخواهد پذیرفت. برفرض محال اگر رژیم مالکی قصد دارد اسیران «بازداشتگاه اشرف» را که واقعا دیگر روشن نیست اسیر چه کسانی هستند، به ادعای مجاهدین خلق، به ایران تحویل دهد، منطقا باید این احتمال، کوشش ما را در جهت حفظ جان این اسیران تشدید کرده و منجر به آن شود که آنها هر چه زودتر از خاک ... عراق خارج شده و مثلا به اروپا آورده شوند و نه اینکه بر عکس آن عمل کرده و آنها را در زیر تیغ مالکی برجای گذارند و «پارلمانتاریست»های اروپایی را برای کاری که عملی نیست و خود آگاهند و می دانند که عملی نیست، بسیج کنند! این پارلمانتاریستهای اروپایی و مراجع بین المللی چه «پارلمانتاریست»هایی هستند که از حقوق بین الملل تا این حد بی خبرند؟ آنها «پارلمانتاریست» هستند یا «پرووکاتور»؟ مگر اینکه هدف شان خروج فوری اسیران «بازداشتگاه اشرف» از عراق و حفظ جانشان نباشد. با این نیت، طبیعتا همه تناقض ها قابل توضیح می گردد.

... آنها می خواهند در عراق به هر بهایی بمانند؛ حکومت در حکومت تشکیل دهند؛ انتظامات و ارتش خود را داشته باشند؛ تشکیلات و سازمان و رهبر خود را رسما داشته باشند و ...

آیا این تصورات و تخیلات پوچ، مضحک و بهانه جویی روشن نیست تا اسیران «اشرف» از «بازداشتگاه اشرف» خارج نشوند و در عراق زنده بگور گردند؟  اگر دولت عراق دست نشانده رژیم ایران است و نه آمریکا، اگر وضع طوری است که قوای ایران برای سرکوب اسرای اشرف به «بازداشتگاه اشرف»، هر آن می توانند حمله کنند و آنها را از دم تیغ بگذرانند و در گذشته نیز این کار را کرده اند، اگر کوچکترین امنیتی برای اسرای بازداشتگاه اشرف در عراق  مالکی موجود نیست، چه کسی تضمین می کند که پس از دادن پناهندگی به اسیران «اشرف» در داخل ... خاک عراق از موصل گرفته تا بصره، امنیت جانی این انسانها حفظ و تامین می شود؟ دولتی که امنیت جانی اتباع عراقی را نمی تواند تامین کند، چگونه می تواند امنیت جانی پناهندگان مجاهد را تامین کند؟ می بینید که هر طور استدلال کنید، نمی توانید از زیر بار این حقیقت رها شوید که مساله «مجاهدین خلق» نجات جان و امنیت اسیران «بازداشتگاه اشرف» نیست؛ داد و ستد سیاسی با جان آنهاست! سرمایه گذاری سیاسی و تبلیغاتی بر روی اجساد آنهاست؛ به همین جهت نیز نمی شود از ساکنان «اردوگاه اشرف» سخن گفت؛ زیرا روشن نیست که این انسانهای زجر کشیده و بی سر پناه، اسیر کدام نیروی اهریمنی هستند.

از این گذشته، آمریکایی ها بر اساس همه موازین جهانی تا هنگامی که به عنوان نیروی اشغالگر در یک سرزمین به سر می برند، مسولیت حفظ جان ساکنان آن سر زمین را دارا می باشند. آمریکایی ها هنوز خاک عراق را ترک نکرده اند ... تنها بخشی از نیروهای خویش را از عراق خارج کرده اند و هنوز هم حرف آخر را در عراق می زنند. این است که «مجاهدین خلق» که مناسبات حسنه ای با آمریکایی ها دارند و اسرار نظامی و هسته ای ایران را به آنها داده اند، خوب است از آنها درخواست کنند، اسرای اشرف را به آمریکا ببرند و یا جایی برای آنها در اروپا، در سراسر اروپای شرقی و غربی دست پا کنند. آنها را تقسیم کنند تا پذیرش آنها آسان شود. ولی «مجاهدین» این هزینه را نمی خواهند بپردازند. جان اسیران «بازداشتگاه اشرف» در خطر است و تنها نه از سوی رژیم جمهوری اسلامی و مالکی! هر نفری که زین پس در «بازداشتگاه اشرف» جان ببازد، مسوولیت آنرا «سازمان مجاهدین خلق ایران» نیز بدوش می کشد که با سرنوشت این انسانها، غیر مسوولانه قمار سیاسی می کند و با عوامفریبی به شستشوی مغزی مریدانش سرگرم است. اگر امر سازش جمهوری اسلامی با امپریالیست آمریکا در استانبول و بغداد بر سر همه مسایل، از جمله مساله حق مسلم ایران در غنی سازی اورانیوم، به سازشی چرکین برسد، کارزار «سازمان مجاهدین خلق ایران» به خاطر سیاستش که همه چیز را با کوته بینی به بن بست کشانده، زار است.

وظیفه «اپوزیسیون» بشر دوست ایران است که همه ی کوشش خویش را بکار برد تا اسیران «بازداشتگاه اشرف» آزاد شوند و در کشورهای مناسب، امنیت جانی پیدا کنند. سخن بر سر سرنوشت ۳۵۰۰ نفر انسان است. ما باید در این عرصه احساس مسوولیت کنیم.

«توفان» شماره ۱۴۶ اردیبهشت ماه ۱۳۹۱ 

این نوشتار، همه جانبه از سوی اینجانب ویرایش و نیز پیرایش شده است. عنوان و برجسته نمایی های متن آن نیز از آنِ من است.         ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!