«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۱ آذر ۲۴, جمعه

رژیم اراذل و اوباش شاخ و دم ندارد! همین است که می بینید!


قابل توجه  سینه چاکان نظام ولایی که میگویند این رفتارها را به پای کلیت نظام ننویسید !! این تصویر مادر سالخورده ستار بهشتی ست که در مراسم چهلم پسرش کتک خورده است
-----------------------------------------------------------------------
صبا آذرپیک /شاهد چهلم ستار بهشتی

شرح کامل حمله نیروی انتظامی به مراسم چهلم ستار بهشتی در حالی که در آرامش کامل تمام شده بود

آقای سردار احمدی مقدم ، از نیروهای تحت امرتان بپرسید چرا نیروی انتظامی عامدانه به مراسم چهلم ستار بهشتی در حالی که با آرامش تمام شده بود، حمله کرد ؟

در حالی که مراسم از ساعت ٣ شروع شد، تا ساعت ٤ همه چیز در ارامش کامل بود. نه شعاری داده شد نه توهینی به کلیت نظام بود. یک خانواده به ساده ترین شیوه داغ داری عزیزشان را کردند. به هیچ وجه نه شعاری داده شد نه رفتاری بجز عزاداری ساده  ؛ حتی تعداد افرادی که از تهران اومده بودند بسیار کم بود و جمعیت زیادی هم بالای ٦٠ نفر جمع نشده بودند که اکثریت بومی های منطقه و فامیل و دوستان ستار بودند . ساعت ٤ خبرهایی رسید که مامورهایی که از ابتدای مراسم هستند دارند حرکت های خاصی می کنند . خواهر ستار گفت که نمی خوام اتفاقی برای کسی بیفته ؛ مراسم را تمام می کنم . اعلام پایان مراسم شد. همه رفتند . خواهر و برادر ستار کنار مزار ایستادند تا تمام مهمان ها بروند و برای شان اتفاقی نیفتد.

خواهر و برادرهای ستار در دو ماشین پراکنده شدند تا به سمت خانه ستار بروند. به یکباره لباس شخصی هایی که از ابتدا در مراسم بودند به سمت ماشینی که برادر کوچکتر ستار، رحیم در آن بود رفتند در ماشین را باز کردند و رحیم را بیرون کشیدند به رحیم گفتند که از اطلاعات هستیم  / در حالی که بعدا مشخص شد پلیس امنیت رباط کریم بودند/ به رحیم گفتند باید با ما بیایی . حتی در حالی که می توانستند سریع رحیم را سوار خودرویشان که دقیقا کنار ماشین رحیم بود، بکنند، رحیم را جلوی در امامزاده بدند تا تمام خانواده اش متوجه شوند که رحیم را بازداشت کردند  .

به عبارتی نیروی انتظامی رسما و از قصد می خواست که مراسم ستار که با آرامش کامل برگزار شده بود، به تنش کشیده شود و امنیتی شود. نیروی انتظامی به مراسمی که تمام شده بود حمله کرد. به شهادت م اگر حتی ٢ دقیقه دیرتر به سمت خودروهای خانواده ستار می رفتند، همه خانواده محل را ترک کرده بودند .

برادر بزرگ ستار و مادر و خواهر ستار که دیدند رحیم را گرفتند و کشان کشان می برند به کمک رحیم رفتند . رحیم را روی زمین انداخته بودند یک پایش را گرفته و روی زمین می کشیدندخواهر و مادر ستار را کتک زدند. نیروی انتظامی به بدترین شیوه برخورد می کرد . با مشت به تخت سینه خواهر ستار می کوبیدند. سحر با ناسزای ناموسی هل دادند. مادر ستار را پرت می کردند تا به ماشین نیروی انتظامی نزدیک نشود. سحر تنها یک جمله می گفت : هر چیزی که دادستانی گفت گوش دادیم؛ پس چرا جمله کردید؟ برادر من که ساکت بود چرا حمله کردید ؟ ما که مسجد نگرفتیم پس چرا حمله کردید ؟ ما که رفته بودیم؛ چرا حمله کردید ؟

آقای احمدی مقدم از سر سحر السادات بهشتی روسری کشیدند. خواهر ستار فریاد می زد مردم ببینید از سر یک سادات حجاب کندند ؛ کوفه را به یاد بیاورید .

یک پیرمرد به کمک مان امد تا با ارشد نیروی انتظامی ضحبت کنیم تا راضی به پس دادن رحیم که داخل یک تویتا شده بود ، بشوند. پیرمرد را هم هل دادند و انداختند داخل تویتا . به رئیس لباس شخصی ها گفتم باید کارتت را نشان بدهی . گفتم از کجا معلوم شما برادر باشید ؟ کارتش را نشان داد و تنها توانستم واژه پلیس امنیت  را ببینم .

در حالی که از ابتدای حمله می گفتند ما از اطلاعاتیم .

در نهایت رحیم را بعد از کتک زدن خانواده ، که منجر به زخمی شدن بدن مادر ستار از ناحیه زانو و دستان شده بود . به مادر ستار در حالی که پرتش می کردند ، گقتندگمشو پیرزن عوضی. به پای پیرزن ۷٠ ساله لگذ می زدند . مادر درمانده داغ داری که پوکی استخوان دارد امروز از مردان شما کتک خورد. دیروز پرستارش را کشتند. امروز خودش را کتک زدند. اقای سردار

به خاطر ازدحام جمعیت و ایستادن مادر ستار جلوی ماشین نیروی انتطامی بیرون انداختند اما آن پیرمردرا بردند . پیرمرد گفت من احمد تقوی هستم به خانواده ام خبر دهید و هنوز مشخص نیست او آزاد شده یا نه .

اما برادر بزرگ ستار که همان ابتدا به کمک امده بود را بدون اینکه خانواده متوجه شوند سوار ٢٠٦ نقره ای کردند و بردند. برادر بزرگ ستار اصغر می گوید مرا پلیس امنیت بردند  . به ان ها گفتم شما این کار را کردید تا فضا امنیتی شود و بهانه گیر بیاورید تا دادگاه ستار را عقب بیاندازید . شما از اینکه مامور خاطی فتا دستگیر شده و قرار است محاکمه شود ناراحتید و در حالی که دادستانی تهران دارد کار را جلو می برد و اجازه مراسم داده بود شما حمله کردید تا فضا امنیتی شود و دادگاه ماموران فتا برگزار نشود.

برادر ستار را بعد از گرفتن تعهد ، از پلیس امنیت ازاد کردند .

آنچه در مراسم امروز به شدت مشهود بود جمله نیروی انتظامی رباط کریم بدون داشتن یک برگه حکم و حتی بدون داشتن بهانه و تازه در زمانی بود که مراسم به ارامی تمام شده بود .

آقای احمدی مقدم لطفا جواب دهید چرا نیروی انتظامی به مراسمی که تمام شده و خانواده داغ دار با تمام رعایت چارچوب ها یک ساعت عزاداری کردند و مراسم را تمام کردند و سوار خودروهایشان شدند، باید این طور حمله کند و با کتک زدن مادر و خواهر ستار و دستگیری یک برادر دیگر ، فضا را به شدت ملتهب و آشوب زده کند ؟

آقای احمدی مقدم امروز نیروهای تحت امر شما ، مراسم چهلم یک سید ، سید ستار بهشتی ، را پس از پایان مراسم به آشوب کشیدند .

سردار احمدی مقدم اگر خدایی را باور دارید دو دادگاه باید برگزار شود دادگاه قاتلان ستار ؛ دادگاه حمله کنندگان به مراسم ارام و تمام شده چهلم ستار . باید جواب دهید چرا عامدانه به مراسم تمام شده حمله کردید؟

*

باز هم می گویم نیروی انتظامی عامدانه مراسم را به هم زد تا جو امنیتی شود و بهانه ای پیدا کند و به دادستانی بگویند ببینید این ها چه کردند ، پس دادگاه را برگزار نکنید؛ هیچ چیز برای ان ها بهتر از این نبود که یک درگیری ساختگی راه بیاندازند تا بعد بروند بولتن درست کنند و بگویند دیدید که این ها چه طور شلوغ کردند ؟ و دلیل بیاورند تا دادگاه بازجوی خطاکار برگزار نشود. / نیروی انتظامی برای نجات دادن بازجوهای متخلفش امروز عامدانه سبب آشوب شد

حتی به دروغ در ابتدای کار می گفتند ما از وزارت اطلاعات هستیم.

***بوالله تنها بودیم . تک بودیم . هیچ کس نبود . کسی که نیامده بود. ان چند نفر هم امده بودند با انتهای مراسم رفته بودند. جلوی چشم من برادر ستار از داخل ماشین بیرون کشیدند . من مدام می پرسم چرا ؟ چرا باید به مراسم تمام شده حمله می کردند؟

**

صبا آذرپیک

شاهد چهلم ستار بهشتی/ برای این اسم نوشتم هم در ابتدا و هم در انتهای مطلب که فردا نگویند دروغ بود و توهم آقای سردار

برجسته نمایی ها همه جا از خود نویسنده است!   ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!