«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۱ آذر ۲۳, پنجشنبه

روندی که با شتاب رو به بدتر شدن می رود!


تصویری از بشار اسد است و برگرفته ای از سخن وی که زمان و مکان و مناسبت آن روشن نیست («گوگل پلاس»).

با اینکه سخن وی درباره ی سیاست اهریمنی باخترزمین (کشورهای امپریالیستی) درست است، درباره ی خودش درست نمی گوید. وی رییس جمهوری موروثی در آن کشور است که کم و بیش با پنجه ی آهنین فرمانروایی نموده است. یکی از دلیل های پیچیدگی اوضاع در سوریه نیز همین بوده و هست. وی باید در روندی دمکراتیک که نیروهای دمکرات آن کشور دست بالاتری در سرنوشت کشورشان بیابند، کنار گذاشته شود. منظور از نیروهای دمکرات، نیروها و سازمان ها و حزب های توده ای سوریه است و نه آنچه کشورهای امپریالیستی زیر این عنوان ساخته و پرداخته اند.

به هر رو، هرچه بشار اسد زودتر از قدرت کنار رود یا از سوی نیروهای مردمی کنار گذاشته شود به سود خلق های سوریه خواهد بود و از پیچیدگی اوضاع درون و پیرامون این کشور خواهد کاست.

اگر کمی به جُستار بیش تر باریک شویم، همین اوضاع را در ایران نیز می بینیم که با آنکه هنوز در مرحله ی جنینی خود است در شرایط بدتر شدن اوضاع اقتصادی ـ اجتماعی یا چنگ اندازی نیروهای امپریالیستی و اسراییل با شتابی به مراتب بیش تر از سوریه پیش خواهد رفت و فروپاشی و تکه تکه شدن سرزمین ایران را در پی خواهد داشت. منظورم بگونه ای مشخص، حاکمیتی سراپا وامانده است که تنها و تنها در پی دستیابی به پایوری (تضمین) بقای خود از امپریالیست ها و در راس آن ها «شیطان بزرگ» است؛ حاکمیتی که از نظر درنوردیدن مرزهای خیانت و نابکاری نسبت به توده های تیره روز ایران، کارگران و زحمتکشان، زنان، جوانان و از همه مهم تر خلق های ایران زمین، رژیم بشار اسد را هم اکنون نیز پشت سر نهاده و شرایط بس بیمناک تری در سنجش با آنچه در سوریه می گذرد، برای آینده ی ایران رقم زده و خواهد زد.

ب. الف. بزرگمهر    ٢٣ آذر ماه ١٣٩١

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!